سفارش تبلیغ
صبا ویژن
جشن سالگرد تاسیس تیم : 5 شنبه ، 4 تیرماه ، باغ دایی ، حرکت ساعت 18 از منزل آقای محبی
گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من
درباره


تیم فوتبال شهدای پیامبر در تیرماه 1381 تأسیس گردید. رسالت این وبلاگ انعکاس اخبار تیم محبوبمان است.
دیکشنری

بسم الله الرحمن الرحیم

غم از کجا تو می آیی؟ بگو خبر از کجا داری؟ چرا گریه می کنی؟ غم که گریه نمی کند.
بگو که چه آوردی؟ نکند از مدینه می آیی؟ آه از این درد و رنج جانسوز، به خدا نگو که خودم اسیر اشک های غربت مولا بارها جان داده ام. نگو که روزگارم سیاه و خزان شده از شنیدن طوفان کوچه های مدینه.

راستی حالا که آمدی بگو تا منم با تو گریه کنم ...
آخه دلم تنگه برای روضه های تو، پس بگو بگو تا بی تابم کنی، دوست دارم از حال مولایم علی برایم بگویی تا برای او بگریم ...
شنیده ام که حرامیان دستانش را بسته بودند ولی شاید وقتی آسمان رابین در و دیوار...
همان لحظه رمق ازدستهای مولا رفت. بگذار امشب من بگویم. غم تو گوش کن من آنروز نبودم ولی از خدا سوالی دارم!
خدایا چقدر علی را دوست داری؟ آنقدرکه دوست داری با علی تنهایی صحبت کنی ولی خدای من
علی که بارها درخلوت نخلستان ها با تو عشق بازی ها کرد ... چرا چرا در جلو چشمان علی ...
خدای من اعتراضی ندارم ولی حدس می زنم شاید دوست داشتی باعلی دردل چاه صحبت کنی .

ایام فاطمیه

عرض تسلیت دارم به مناسبت شهادت مظلومانه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها به محضر فرزند غریبشان امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و مقام معظم رهبری و مسئولان تیم و شما اعضای با اخلاص

در آخر حدیثی عجیب و رهگشا را برایتان می نویسم

حضرت زهرا سلام الله علیها می فرمایند: شما خالصانه ترین اعمالتان را به سوی خدا بفرستید تا خدا بهترین مقدرات و مصالح را به سوی شما  بفرستد.

اللهم صل علی فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها و سرالمستودع فیها بعدد ما احاط به علمک

 

 






          
شنبه 90 فروردین 27 :: 9:46 عصر

بسم الله الرحمن الرحیم

آوای خوش بهار، تنها ترنم شادی آفرین طبیعت خزان دیده، آرام بخش وجودتان باد ...

باعرض تبریک ایام نوروز خدمت مسئولان بزرگوار تیم به خصوص برادر گرامی جناب آقای مصطفی محبی نوری و شما اعضای باصفای تیم.

سال نو مبارک

بی شک دل خزان دیده ی بشریت بانوشیدن ایام بهاری نمی شود چرا که بهار حقیقی زمانی می آید که صاحب زمان  هم حضور داشته باشد.

بهانه ای دیگر نمانده برای نخواستن، برای برنگشتن، برای سجده نکردن ... 

آنقدر اسیر جاهلیت شده ایم که بن بست جهل و ظلم را هم حس کرده ایم، باید بخواهیم حضورش را، بایدبرگردیم به سوی الله

باید سجده کنیم بر آستان خالق آخرین امام آزادی، دردانه هستی مهدی آل محمدعلیهم السلام

چرا این شب به درازا کشیده شده، مگر با سپیده صبح چقدر فاصله داریم ؟

در کجای تاریخ دیده اید که 1172 سال بگذرد ولی خبری از روشنایی نباشد؟

براستی کجاییم؟ حیران تر از سوسوی ستاره ها به کجامی رویم؟

از کجا معلوم شاید هم صبح شده و ما خوابیم ؟ پس چه خواب طولانی و کابوس وحشتناکی!

آماده باشیم که صبح خیلی نزدیک است

تعجیل در امر فرج ....

 






          
شنبه 90 فروردین 6 :: 7:14 عصر

به نام آفریننده طاوس اهل بهشت «مهدی»

بی قرار ، فاصله های در هم پیچیده زمان را با نگاهم سیر می دادم ، جسمی که روح نداشت در کنار کوله باری از تاریکی ، خاموش افتاده بود ، اوجی دیگر در روح نبود ، انگار این روح جسم شده بود ، تنها قطرات اشک از چشمان قلم ، صفحه سفید کاغذ را جان می داد ، همه چیز رنگ تکرار داشت ، حتی زمان هم که مدعی تمام ناشدنی بود هم خسته بود ، خسته از همه چیز ، از همه کس ، اصلاً کسی نیست در باورهای خام زمینیان که پوشالهایی جزء آرزوی سراب نیستند . خانه ات خراب آسمان ، آسمان کمرت بشکند ، وقتی که با طنابهای حسادت انسان را اسیر کردند ، وتو هیچ نکردی ، مبار ، اصلاً کاش کویر می شدی ، دوستت ندارم ، هیچ اندیشه نکردی وقتی انسان را اسیر کردند تو طوفان به پا کنی با ابرهایت ، با صدایت ، با نگاهت ، خشکشان کنی سر هر دیواری خاک می ریزم  ، چقدر بی تفاوت نظاره گر یورش اهریمن بر قلب خدا شدی ، کفر در سینه ات می جوشد ، ای زمین که محکم ایستادی تا سختی ات نلرزد زیر پای انسان کشان ، ای زمین ای آسمان من انسانم نخواهم گذشت قامتم بشکند و ای آسمان با من سخن بگو ، چرا ساکتی اگر چشم نداری ، چرا گریه می کنی ؟ گریه هایت بی پایان باد! چه زخمی بر قلب خدا زدید ، باورم نمی شود خاموش بودید و علی برترین انسان لرزیده باشد ، نه هرگز زمین تمنای وسعتت را نخواهم کرد ، ای زمین تنگ شو تنگ شو !

اگر شما خاموش نمی ماندید ، امروزحال مااین نبود ، اینجا کسی گدای محبت نیست ، اینجا کسی اهل احساس نیست ، اینجا کسی سراغ انسان را نمی گیرد ، اینجا مدت ها سرد شده و قلبهای یخی نفس گرمی ندارند ، اینجا دستها بسته یا باز فرقی ندارند همه خالی اند!

 اگر دستی هم پر باشد شاید پر از کینه ها یی باشد که از قلبها لبریز شده اند ، اینجا کسی در آرزوی انسان بودن نیست ، اینجا سخنی از خدا نیست ، اینجا بوی مردار هم نمی دهد ! تنها اجساد سرد متحرک خاکی ها یی هستند که مدعی علم و دانشند ، اینجا چراغ دلشان به ظلمت جهل روشن است ، اینجا رسم آوارگی معنای قرار زندگی است ، اینجا کسی از الفاظ حس نمی گیرد ، اینجا غریب تر از انسان فقط خداست .

تحیر، تنها مقصدی است که می شود به آن رسید و دیگر هیچ ! اگر سوسویی هم در تاریکی آسمان باشد شهاب نگاه تنها انسانی است که به عمق سیاهچال قلبهای بی خدای محبوس شده و اینجا کسی نمی تواند راه برود ، اینجا باید یکدیگر را بکشند تا انسان کامل بیاید ، اینجا چیزی اثر ندارد ، اگر دروغ بگویی می توانی زندگی کنی ، اینجا کسی پدر ندارد ، اینجا صورت ها پر از مهر یتیمی اند ، اینجا سایه ها  از هم گریزانند ، شاید اینجا کسی زندگی نمی کند و این نفس ها همان لحظات احتضار طبیعت است ، اینجا بهار هم خزان دیگری است ، اینجا جایی برای همه چیز است الا انسان!

 اینجا پر از کفر پر از جهل پر از بی خدایی است ، اینجا عجب شلوغ بازاری است ، کالایی که حراج شده انسانیت است ، ولی چقدر بی ارزش شده که خریداری ندارد ، اینجا کسی با خودش هم حتی حرف نمی زند ، اینجا همگی دست به یکی کرده اند خواسته یا نا خواسته تا طبیعت را حاکم مطلق سرزمین انسان کنند ، اینجا سالها که دستها به هر سویی دراز می شود جز ء به سمت آسمان ، اینجا هیچ کسی کامل نیست تا موج می زند همه کال و نارسند درباره همه چیز حرف می زنند ولی انگار حرف های هم را باور ندارند ، دوباره تکرار می کنند اینجا  مدت هاست که اثری از حیات دیده نشده ، قرن هاست که غم و غصه بازیگران اصلی قلبهای کو چک مردمان سرزمین من هستند ، اینجا طلوع و غروب فرقی ندارد ، اینجا ناامید نیستند ولی امیدوار هم نیستند ، شاید عذابی از جنس تحیر بهترین واژه باشد که حال مردمان سرزمین مرا بتواند تفسیر کند ، بی هیچ احساسی از کنار هم عبور می کنند ، اینجا کسی قصد کمک کردن هم را حتی ندارد ، بارها اتفاق افتاده  دستان پیر مردی که می لرزید و  پاهایش در هم می پیچید ولی تنها کسی که کمکش می کرد تکه پاره های عصا بود یا زمین سخت و خشنی که در آغوشش می گرفت و چنان بوسه بر پیشانی اش می زد که خون بیرون می آمد . اینجا  دیگر عاطفه جایی ندارد ، حتی حرفش را هم نمی زنند اگر در گوشه ای تاریک هم کسی دست یتیمی را گرفت اسمش عاطفه نیست شاید شیوه جدید استعمار مظلومیت است ، مردم سرزمین من خوابند اگر بیدار هم باشند یکدیگر را دوست ندارند ، مردم سرزمین من چشمانشان وقتی می بیند که زرق و برق دنیا جلویشان باشد و گرنه چهره های رنگ پریده و زرد از درد گر سنگی جلوی چشمان مردم سرزمین من نقاشی هایی مضحک اند ، مردم سرزمین من باور ندارند حتی خودشان را ، اینجا فقط باید به اندازه خودت قدم برداری اگر خواستی بیشتر قدم برداری خدمتی کنی دیگر پایی نخواهی داشت ، اینجا اگر خوب شدی نه حتی اگر خواستی خوب باشی دیگر کسی تو را نمی شناسد ، غریب می شوی باور کن ، مردم سرزمین من همه اش بیراهه می روند ، وقتی که عقلها مست هوا شدند دیگر مقصدی برای پیمودن معنا ندارد ، اینجا باید سنگ شیطان و شیطانها را به سینه بزنی تا نگاهت کنند و گرنه اگر دست به آب حوضی زدی و صورتت را شستی و وضوگرفتی به جرم ملاقات با خدا طرد خواهی شد و بهت می خندند ، باور کن! مردم سرزمین من گذشته را انگار افسانه می دانند و تنها چیزی که در چروک پیشانی پیر مردان سرزمین من می بینی همان درد انتظاری است که زمان نقاشی کرده ، باور کن اینجا کسی منتظر نیست ، اینجا اگر درد داشته باشی نباید کسی بفهمد ، دنبال درمان هم مباش!
مردم اینجا درد دیگران را اصلاً حس نمی کنند تنها یک حسشان عمل می کند و آن حس خودبینی است ، دنبال نگرد ! در سرزمین من همه خامند ، کسی اهل عبرت نیست ، همه اهل عبورند ، مردم اینجا بی خبرند ولی ادعای علمشان از آسمان هم بالاتر است...
من نمی توانم مردم سرزمینم را دوست داشته باشم! چرا که اگر دوستشان داشته باشی تشنه رهایت می کنند ، اگر به کویر نامردی ها تبعیدت نکنند...
 باور کن من نمی توانم مردم سرزمینم را دوست داشته باشم ، اینجا وجدانها این قدر بی محل شدند که انگار مرده اند ، اصلاً کسی از وجدان حرفی نمی زند ، من نمی توانم مردم سرزمینم را دوست داشته باشم چون اگر از وجدان حرف بزنی خاموشت می کنند ، من نمی توانم ساکت باشم ، اینجا همه دنبال خوشی اند ولی نمی دانم چرا همیشه ناخوشند ، انگار خوبی ها و خوشی ها سالهاست که با مردم سرزمین من قهر کرده اند ، اینجا خبری از حقیقت نیست ، دنیای مذهبی مردم من تنها خلاصه در شعار های بی روحی شده که سر در شهرها نوشته اند ، اینجا مردم سرزمین من دوست دارند سفر کنند ، باورکن فقط سفر کنند به کجا؟
مهم نیست خسته اند ولی نمی داننند چرا ، درد مردم سرزمین چیست؟ شاید روزی که آسمان باران نبارید و زمین تنگ شد درمان شود ! ولی شاید اصلاً نمی خواهند درمان شوند ، مردم اینجا 1171 سال است که با این درد ساخته اند و آنقدر به این درد عادت کرده اند که جشن هم می گیرند !

جشن انتظار!!!
باور کن اینجا همه مدعی انسانیت اند ولی دریغ از معنای بی انتهای انسانیت ، بهتر خوردن و  زندگی کردن نه زنده ماندن را ملاک انسانیت کرده اند و برای این آرمان اگر یکدیگر را کشتند قابل ستایش می شوند ، باور کن قدرت اینجا در ظالم بودن معنا می گیرد ، اگر بی رحم نباشی جایگاهی نداری ، شاید درد مردم سرزمین من هم همین است که رحم ندارند ، رحم : واژه ای که از تمام لغت نامه ها حذف شده یا معنایش را تحریف کرده اند و مدعیان رحم در دنیای من ظالمترین آنها هستند
آری به گمانم درست حدس زدم ، اینجا کسی قابل رحم کردن نیست و گرنه خدا با کسی قهر نمی کند ، مردم سرزمین من رحم ندارند ، خدا قهر نکرده ، مردم اینجا رحمت خدا را نمی خواهند ، ولی نمی دانم چرا هر چه معادله می کنم باز ته دلم می گوید خدا با همه این نا مهربانیها و بی رحمی ها باز هم مردم مرا دوست دارد
با اینکه مردم سرزمین من  مهدی خدا را نمی خواهند ولی خدا مردم سرزمین من را می خواهد و دوستشان دارد و برهان واضحش وجود خورشید پشت ابر مهدی آل علی است.

تعجیل در طلوعش صلوات

 






          
سه شنبه 89 مرداد 5 :: 8:57 عصر

به نام آفریدگاردردانه هستی

خوش به حالت فترس ،چندلحظه دیگردرآسمان همراه ملایک بلکه بالاترازملایک پروازخواهی کرد،شفیع خطاکاران آمده فترس کاش من جای توبودم .

چقدرمتبرک بودی مولای من چقدربزرگ سرشته شدی چقدرنورداری چقدر،چقدردوستت دارم .فترس چه گناهی کردی که شفایت به بدن نوزاد علی وفاطمه (علیهماالسلام)است،خدای من این نوزادازجنس توست بوی تورامی دهد،فترس بیانگاه کن بالهایت چقدرزیبادرآمده اندبروپروازکن بالهای حسینی ات مبارک.

مولای من خوش آمدی زیباکردی تاج خلقت رامولاجان نمی دانم چراوقتی نامت رااحساس می کنم اشک است که غرقم می کندنمی دانم ولی مولاجان خوش آمدی دوست دارم به اندازه ابرهابرایت گریه کنم به اندازه همه ی شقایق هاحرف بزنم التماست کنم به اندازه موجهابرایت بمیرم مولاجان خوش آمدی قرارمان آرام گرفت دلهامان رونق گرفت کربلایمان معناگرفت نورگرفت عشق جان گرفت.

سالروزولادت خورشیدعشق وایثارحضرت ابی عبدالله الحسین علیه السلام رابه محضرفرزندعزیزشان مهدی آل محمدعلیهم السلام ومقام معظم رهبری وشمابچه های بامعرفت تبریک عرض می کنم.

امام حسین علیه السلام درروزسوم شعبان سال 11هجری درمدینه به دنیاآمدند.سیدالشهدا لقبی است که تنهابرازنده ایشان است.ازبیان فضایل بی کران مولا زبانی الکن و قلمی سرشکسته دارم.تنهابه مطلبی اشاره می کنم که عصاره احادیث امام حسین علیه السلام است باشدکه حسینی بشیم.

امام محمدباقرعلیه السلام درآخرعمرفرمودند:پدرم امام سجادعلیه السلام درآخرعمرشریفشان فرمودند:پدرم امام حسین علیه السلام  درآخرین لحظات عمرشان درصحرای کربلا فرمودند:

یابنی اصبرعلی الحق ولوکان مرا

ای پسرم برحق صبرکن هرچندکه تلخ باشد.

اینکه امام حسین علیه السلام درآخرین لحظات عمرشان ای سخن رافرمودندبرای اهمیت این مطلب کافی است.

پابرهنه ها ،حسین،میریم کرببلا ،حسین

یاحسین میگیم ،توراه حسین.






          
پنج شنبه 89 تیر 24 :: 5:14 عصر

به نام آفریدگارعلی علیه السلام

قلم هاسرشکسته اندومرکب هارنگی ندارندوقتی اراده ترسیم نامت رامی کنند.

دلیل هستی عنایتی کن ،اسرار(کن فیکون)درجامهای دستان توست،خمیده است قامت آسمان وقتی نظاره گرجمال توست.گویی عالم دربرابرت به سجده افتاده است چراچنین نباشدوقتی خدا،خانه اش رابرای تومی شکافد.

فاطمه بنت اسد بیا خانه ،خانه توست.کعبه که همه دورآن طواف می کنند،دورنوزادتومی چرخد.

کعبه خوش به حالت تواولین قطعه اززمین هستی که مزین به قدم خیرالبشرشدی.

علی جان سینه آسمانی ات چقدرآرام است بااینکه عالم وآدم دردست توست چقدرمظلوم وغریب زندگی کردی.باورکن توانی ندارم حتی انعکاس یک حرف ازکتاب بی انتهای وجودت راتصورکنم ،دستم رابگیر ای ایستاده قامت در ورطه بقاء.

اوکه ختم رسولان بوددرباره ات فرمود:یاعلی به خداسوگندتورانشناخت مگرخداومن.

علی جان بابای مهربانم شرم دارم می دانم فرزندخوبی نبودم ولی شماهمیشه بهترین بابابرایم بودی.

باباجان دلتنگم دلتنگ دستان مهربان وپینه بسته ات ،دلتنگ نان وخرمایی که بادستان خودت دردهان یتیمان می گذاشتی،دلتنگ اشکهای عارفانه ات،دلتنگم دلتنگ فرزندت ،یگانه باقیمانده خدا،

دلتنگ مهدی ات.باباجان توراسوگندبه عظمت آن خدایی که دیدی ،امضاءکن امضاءکن ظهورمولایمان مهدی را.

 

عرض سلام وتبریک به مناسبت سالروزولادت امیرالمومنین امام الموحدین علی بن ابیطالب علیه السلام به محضرتابناک صاحب مان مولایمان حضرت بقیة الله عجل الله تعالی فرجه ومقام معظم رهبری وشمابرادران بزرگوارم .

چندسخن ازامام علی علیه السلام تقدیمتان می کنم.

ایشان می فرمایند:همه محبتت رانثاردوستت کن ولی همه اطمینانت رانثاردوستت نکن.

همچنین می فرمایند:هیچ رابطه ای مطمین تر ازرابطه انسان وخدانیست.

نکته آخر:درزندگی ایشان یک چیزتبلورخاصی داردوآن مردانگی است ومردانگی یعنی دراوج قدرت ،گذشت کردن .

یاعلی مدد






          
شنبه 89 تیر 5 :: 11:57 صبح

به نام آفر یدگار علم و حکمت

سالروز ولادت سراسر نور امام محمد باقر علیه السلام را به محضر صاحب و آقایمان حضرت ولیعصر عجل الله تعالی فرجه الشریف و مقام معظم رهبری و شما برادران بزرگوارم تبریک عرض می کنم.

مدینه آرام و قرار ندارد ، گیسوان آسمان ترنم شادی را نوید می داد ، دامان فرشته ها پر از صبح امید و دستان به درگاه بلند شده امام سجاد علیه السلام به سمت آسمان ، همه و همه غرق سیمای نوزاد فاطمه بنت الحسن علیه السلام. آری محمد بن علی امام باقر علیه السلام فرش هستی را منور کرده است.

 

میلاد امام محمد باقر علیه السلام مبارک باد

 

آقا حضورتان مبارک

از آنجایی که امام محمد بن علی علیهما السلام علم و حکمت را در عالم متجلی کرد ، به ایشان لقب «باقرالعلوم» به معنای شکافنده دانش ها را دادند.

از مهمترین وقایع زمان امامت ایشان ، انقراض حکومت فاسد بنی امیه و روی کارآمدن حکومت مکارانه عباسیان بود.

در عصر امام باقر علیه السلام حکومت وقت به واسطه دانشمندان و متکلمان شهوت پرست ، عقاید مردم را منحرف کردند و در سایه این انحراف ، سیاست های خبیث خود را توجیه می کردند. از این رو امام محمد باقر علیه السلام با تشکیل جلسات درس و تربیت شاگرد به مقابله با این انحراف عظیم قیام کردند به گونه ای که شاگردان مکتب امام باقر و امام صادق علیهما السلام به بیش از چهار هزار شاگرد می رسد.

نکته : اگرانسان در اعتقادات خود دچار انحراف شود دیگر حق را از باطل تشخیص نمی دهد و همین کافی است تا شیاطین جن و انس بر انسان مسلط شوند.

از ویژگی های برجسته ایشان ، گشاده رویی ومهربانی با مردم بود و سفارش به مصافحه (دست دادن)می کردند و می فرمودند : مصافحه کردن کدورت ها را از دلها می برد و گناهان دوطرف را می ریزد.

از جمله احادیثی که از ایشان روایت شده این بود که می فرمودند : سه چیز مکارم دنیا و آخرت است :

- عفو کردن کسی که به تو ستم کرده است.

- صله رحم با کسی که با تو قطع رابطه کرده است.

- حلم داشتن در برابر رفتارهای جاهلانه

امام محمد باقر علیه السلام که درمدت 19سال و 10ماه امامت خویش همچون آسمان ، بر جانهای تشنه علم و هدایت بارید ، درسال 114 هجری قمری درسن 57سالگی به شهادت رسیدند و در آغوش بقیع مظلومانه آرام گرفتند.

باشد که از پیروان راستینش باشیم.

یاعلی مدد

 

این الرجبیون

 

این الرجبیون

خدا را شکر می گوییم که ما را متنعم نموده به نعمت ولایت ، به نعمت امامت ، به نعمت بندگی و به نعمت رجب

حضرت محمد علیه و آله السلام می فرمایند : رجب ماه خداست و شعبان ماه من است و رمضان ماه امت من است.

برادران بزرگوارم این ماه و ماه شعبان مقدمه ورود به ماه رمضان هستند.سعی کنیم از امروز بندگی خدای مهربان را سرلوحه عمل و رفتارمان قراردهیم و درحدیث است که این ماه ، ماه استغفاراست .

برگردیم ، به آغوش باصفای خدای کریم ، همان خدای مهربانی که امید واقعی دلهاست ، بله برگردیم با اشک هایمان بگوییم که هنوز خدایمان رادوست داریم .دوستش داریم چون سرچشمه عشق است .

برادران بزرگوارم به مفاتیح رجوع کنید ، اعمال مشترک و مختص هر روز را مطالعه کنید و تا حد توان انجام دهید که مهمترین اعمال استغفارکردن و روزه گرفتن است.

التماس دعا

 

 






          
دوشنبه 89 خرداد 24 :: 1:35 صبح

 

یا محمد بن عبدالله

صلی الله علیه و آله و سلم

 

آسمان دلگیرتر از زمین ، ظلمات شکننده انسانهای بظاهر انسان را تحمل می کرد ، رمقی دیگر برای تابش خورشید نبود ، خاک و باران دست به دست هم داده بودند تا هیچ گیاهی نروید ، آری سخن از مرگ آدمیت بود ، سخن از جهالت محض ...

خدایا ورق را برگردان ، تو را به عظمت آسمانهای هدایتت سوگند ، انسان کامل را نازل کن ...

هفده ربیع الاول بود ، زمان در آغوش مکان می رقصید ، آسمان شکوفه باران بود و فرشته ها آینه دار عشق

خبر آمد ، خدا خندید ، جبرئیل شادمان شد و ملکوتیان منور ، وجود روح گرفت ، آری مصطفی آمد ، حلقه اتصال انسان و خدا آمد

خیر مقدم ای انسان کامل

 

 

یا جعفر بن محمد الصادق

علیه السلام

 

 شیعه در غربت بود ، مظلومیت اهل بیت علیهم السلام عرش را می لرزاند ، خبری از احادیث گهربار نبود ، تنها زمزمه های باقر العلوم علیه السلام از دور شنیده می شد ...

خدایا می دانم که دینت را تنها نمی گذاری ، گل به جمال آفرینشت ، چه زیبا خلق کردی صادق آل محمد علیهم السلام را ، که صدق را مدیون صداقتش کردی و شیعه را به وجود نور جعفری مفتخر کردی.

و سلام بر محی الشریعه ، امام الصادقین ، جعفربن محمد الصادق علیهما السلام

 






          
پنج شنبه 88 اسفند 13 :: 8:58 صبح

 

اگر بار گران بودیم رفتیم

 

به نام خدایی که ما رو دوست داره ، حتی اگه ما دوستش نداشته باشیم

ساعت 7:10 بود ، دیگه شوقی نداشتم که کفشهای بچه ها را جلوی درب بیت ببینم ، تنها کفشهای بزرگ و سیاه داود دم در بیت بود که البته چون ساعت کار شرکت بود ، احتمالاً داشت کارهای شرکت را انجام می داد ، در را باز کرد ، وارد بیت شدم ، خیلی خوشحال شدم که بیت را خلوت دیدم ، چون معادلاتم درست بود ...

به خودم گفتم 250 کیلومتر رفت و برگشت ؟!

و مهمتر وقت گرانبهای الهی که به همه داده را ضایع کنم واسه چی ؟؟؟

تو فکر بودم ؛ خدایا چطور جواب لحظات ضایع شده را بدم ؟

ساعت 8 بود ...

دو نفر دیگه هم اومدن ، دیگه برام مهم نبود میان یا نمیان ...

250 متر هم نیومدن که حداقل ببینیمشون !!!

سوره واقعه را ساعت 8:40 ، یعنی 20 دقیقه قبل از پایان جلسه خوندیم ، با حسین آقا (مغازه بالا) پنج شش نفر بودیم و مهم نیست که تو اون جلسه چی گفتیم ، همونایی که بودن و شنیدن شاید بس بوده ...

من در خودم بازنگری می کنم که شاید من با اخلاص نبودم ، ولی شاید شماها هم بی معرفت ... !!!

والان با خیال راحت سه شنبه های دوم هر ماه در کنار حرم حضرت معصومه سلام الله علیها دعاتون می کنم انشاءالله

 

یا حضرت معصومه سلام الله علیها

 

راستی  دیگه مسابقه ای رو تو وبلاگ نمی نویسم ، چون فقط چهار جواب رسیده بود که دو تا از آن ها هم متعلق به یک نفر و تکراری بود و از بس شرکت کننده کم بود دیگه مسابقه معنایش را از دست داد ...

همتون رو دوست دارم و فقط یه سوال برام بی جوابه

آقا مصطفی چی می کشه ؟

خداحافظ ـ التماس دعا

 

 






          
چهارشنبه 88 اسفند 12 :: 7:16 عصر

به نام خدای محمد(علیه واله السلام)

قطره ای ازاقیانوس بی کران خلق نبوی

روایت شده که پیامبرعلیه واله السلام باعده ای درسفربودند،فرمودندکه برای طعام گوسفندی راذبح کنند.شخصی عرض کرد:ذبح ان به عهده من.ودیگری گفت: پوست کندن ان بامن.ودیگری گفت: پختن ان بامن.

پیامبرعلیه واله السلام فرمودند:جمع کردن هیزم بامن.

گفتند:یارسول الله ماهستیم وهیزم جمع می کنیم.نیازی به زحمت شمانیست.

ایشان فرمودند:این رامی دانم ولیکن خوش ندارم خودرابرشماامتیازی دهم ،پس به درستی که حق تعالی کراهت داردکه بنده اش خودرابررفقایش برتری بدهد.

                                                 هفته وحدت مبارک






          
یکشنبه 88 اسفند 9 :: 3:55 عصر

بسمه تعالی

 

اهل سنت ولادت پیامبر اسلام حضرت محمد علیه و آله السلام را 12 ربیع الاول می دانند ، ولی شیعه طبق اسناد تاریخی ولادت ایشان را 17 ربیع الاول می داند و از آنجایی که در زمان غیبت امام معصوم علیه السلام هستیم و حفظ وحدت از اوجب واجبات است ، از 12 ربیع الاول تا 17 ربیع الاول را به نام هفته وحدت نامگذاری کرده اند.






          
شنبه 88 اسفند 8 :: 7:46 صبح
<   1   2   3   4   >   
آمار
  • بازدید امروز: 59
  • بازدید دیروز: 26
  • کل بازدیدها: 280179
همراهان

ابزار وبلاگ