سفارش تبلیغ
صبا ویژن
جشن سالگرد تاسیس تیم : 5 شنبه ، 4 تیرماه ، باغ دایی ، حرکت ساعت 18 از منزل آقای محبی
گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من
درباره


تیم فوتبال شهدای پیامبر در تیرماه 1381 تأسیس گردید. رسالت این وبلاگ انعکاس اخبار تیم محبوبمان است.
دیکشنری

نام و نام خانوادگی : مرتضی محسنی

تاریخ تولد : 9 /7 / 67

محل تولد : تهران ( پونک ، بیمارستان میرزا کوچک خان جنگلی )

تحصیلات : دانشجوی کامپیوتر ترم چهارم در دانشگاه سراسری قزوین

معدل : 15 .

الگو در فوتبال : احمدرضا عابدزاده .

پست مورد علاقه : دروازه بان .

خاطره ای از دروازبانی خود را تعریف کنید : شروع حضورم در تیم در زمین خاکی که بجز از وسط زمین و از روی نقطه کرنر هرگز گلی نمی خوردم .

هدف از حضور در تیم : رشد و تعالی اخلاقی ، پیدا کردن دوستانی خوب و تفریحات سالم و در کل تحصیل ، تهذیب و ورزش .

نظر در مورد تمرینات و جلسات هفتگی : بنده به دلیل مشغله زیاد قادر به شرکت منظم در تمرینات نیستم ، اما با مطالبی که در وبلاگ می خوانم ، بحمد الله تمرینات با شور و حال همیشگی و با نظمی خاص در حال پیگیری است . امیدوارم بنده هم بتوانم در کنار دوستانم باشم .

در مورد جلسات هم با عنایت خداوند حرکت جدیدی در برنامه های معنوی تیم شروع شده و آن هم حضور در محضر حاج آقا امینی است و این می تواند آغاز گر نوآوری و شکوفایی در برنامه های تیم و در رابطه های میان بچه ها باشد .

دوست عزیز آقای مرتضی محسنی

تیم مورد علاقه : شهدای پیامبر (ص) .

رنگ مورد علاقه : قرمز .

غذای مورد علاقه : قورمه سبزی .

دوست داری اردو کجا بریم : اردوهای زیارتی را ترجیح می دهم از جمله مشهد مقدس اما دوست دارم با تیم به شمال و اصفهان نیز برویم . در عین حال آرزو دارم زیارت عتبات عالیات را با دوستان عزیزم دوباره تجربه کنم .

بهترین خاطره ای که در تیم داری چی بوده : اردوی مشهد سال 87 بالای کوهسنگی .

نظرت درباره وبلاگ تیم : به نظر حقیر این کار شایسته تقدیر و تشکر است ، زیرا که توانسته کانال ارتباطی بسیار قوی میان بچه ها و مسئولین تیم باشد و این حرکت را می توان مصداق نوآوری دانست . و اما اینجانب به دوستان پرکار و عزیزم که پیگیر امور وبلاگ هستند پیشنهاد می دهم که زین پس یک قسمت وبلاگ را به آموزش سلسله مباحث اخلاقی (استفاده از سخنان دکتر کاظم زاده) اختصاص دهند .

در آینده دوست داری چه کاره شوی : هر کاری که به درد جامعه و مورد رضایت خداوند باشد .

بهترین تجربه زندگی شما چیست : زیارت نجف و کربلا .

اگر نصیحتی برای بچه های تیم داری ، بفرما : علم به حضور در محضر خداوند ، احترام به پدر و مادر ، مطالعه برای افزایش بینش اعتقادی و سیاسی و دانستن قدر تیم .

به نظر شما مرد کیست :

گر بر سر نفس خود امیری مردی           گر بر دگران خـــرده نگیری مردی

مـردی نبـود فتــــاده را پـــای زدن            گر دست فتاده ای بگیری مردی

چند تا از آرزوهای بزرگت را بیان کن :

1) ظهور آقا امام زمان (عج) .

2) سلامتی مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای تا ظهور و بعد از آن  .

3) شهادت .

4) همنشینی با اولیا الله .

5) عاقبت به خیر شدن .

6) خدمت کار خلق خدا شدن .






          
چهارشنبه 87 آذر 13 :: 5:59 عصر

امروز ساعت 16:40، بعد از جمع شدن بچه ها به سمت مسجد حاج آقا امینی حرکت کردیم و حدود ساعت 17:20 بود که به مسجد رسیدیم و نماز مغرب و عشاء را به امامت حاج آقا امینی خواندیم .

بعد از اقامه نماز جلسه سخنرانی ایشان آغاز شد و حدود 1 ساعت هم به طول انجامید و سپس به سوالات بچه ها جواب دادند و جلسه را به پایان رساندند .

در راه بازگشت مثل همیشه فلافل خوردیم و سوره مبارکه واقعه را در مینی بوس خواندیم و در ساعت 20:30 بود که به مسجد پیامبر(ص) رسیدیم .

در ضمن امروز هم از حضور پربرکت آقا مهری در جمعمان محروم بودیم .

حاضرین آقایان : مصطفی محبی نوری ، سید محمد حسین زاهد ، سید سهیل دامادی  ، محمد امین روزبهانی ، سعید قدیری ، امیر رحیمی  ، امیر حسین احمدی ، پوریا صدری ، داوود قاسمی ، علی صالحی ، محمد کریمی ، مرتضی محسنی ، میلاد و وحید اطهری پور .






          
سه شنبه 87 آذر 12 :: 9:25 عصر

دوستان عزیزم در تیم فوتبال شهدای پیامبر

 همانگونه که مستحضرید مکانی را برای برگزاری برنامه ها ، جلسات هفتگی و مراسم تیم در نظر گرفته ایم که در طبقه زیرین مجتمع تجاری پیامبر واقع گردیده است.

تیم فوتبال شهدای پیامبر

انشاءالله پس از انجام تعمیرات و آماده نمودن بصورت کامل ، در شب عید سعید غدیر این مکان را با حضور تمامی اعضای تیم افتتاح خواهیم نمود.

اولاً : برنامه هایتان را برای سه شنبه بیست و ششم آذرماه هماهنگ کنید که حتماً در این مراسم ویژه و باشکوه شرکت نمایید ( شروع مراسم : پس از اقامه نماز مغرب و عشاء در مسجد پیامبر ) ؛

ثانیاً : چندین اسم هم برای این مکان پیشنهاد نمایید.

نکته : حتماً اسم های مورد نظرتان را بصورت پیام خصوصی ارسال نمایید تا دوستان دیگر در تصمیم گیری و پیدا کردن اسم ، بصورت مستقل عمل نمایند و آنچه در ذهن دارند ، اعلام نمایند.






          
یکشنبه 87 آذر 10 :: 7:33 عصر

جناب آقای علی صفری

درگذشت مادربزرگ گرامیتان را به جنابعالی و خانواده محترمتان تسلیت عرض می نماییم .






          
یکشنبه 87 آذر 10 :: 12:51 عصر
 ازدواج حضرت  فاطمه (س) و حضرت علی (ع)

فاطمه زهرا علیهاالسلام دختر پیغمبر اکرم و از دوشیزگان ممتاز عصر خویش بود. پدر و مادرش از اصیل ترین و شریف ترین خانواده های قریش بودند. از حیث جمال ظاهری و کمالات معنوی و اخلاقی از پدر و مادر شریفش ارث می برد. و به عالیترین کمالات انسانی آراسته بود. شخصیت و عظمت پیامبر اکرم روز به روز در انظار مردم بالا می رفت و قدرت و شوکت او زیادتر می شد به همین علت دختر عزیزش زهرا (علیها السلام) همواره مورد توجه بزرگان قریش و رجال با شخصیت و ثروتمند قرار داشت هر از چندگاه از او خواستگاری می کردند اما پیامبر با خواستگاران طوری رفتار می کرد که می پنداشتند مورد غضب پیامبر قرار گرفته اند.

رسول خدا فاطمه را برای علی (علیه السلام) نگاه داشته بود و مایل بود از جانب او پیشنهاد شود. پیامبر از جانب خدا مأمور بود که نور را با نور به ازدواج در آورد.

پیشنهاد به علی:

اصحاب رسول خدا احساس کرده بودند که پیغمبر اکرم تمایل دارد فاطمه (علیها السلام) را با علی پیوند ازدواج دهد، ولی از جانب علی پیشنهادی نمی شد. یک روز عمر و ابوبکر و سعد بن معاذ و گروهی دیگر که پیامبر تقاضای ازدواج آنها را رد کرده بود در مسجد گرد آمده بودند و از هر دری سخن می گفتند. در این بین سخن از فاطمه به میان آمد. ابوبکر گفت: مدتی است که اعیان و اشراف عرب فاطمه علیهاالسلام را خواستگاری می نمایند اما پیغمبر اکرم پیشنهاد احدی را نپذیرفته و در جوابشان می فرماید: تعیین همسر فاطمه با خداست.برای همه روشن بود که خدا وپیغمبر، فاطمه را برای علی علیه السلام نگاه داشته اند. سپس به «عمر» و «سعد بن معاذ» گفت: حاضرید به اتفاق هم نزد علی برویم و جریان را برایش تشریح کنیم و اگر به ازدواج مایل بود همراهیش کنیم؟! آنها از این پیشنهاد استقبال و او را در این کار تشویق کردند.

سلمان فارسی می گوید: عمر و ابوبکر و سعد بن معاذ بدین قصد از مسجد خارج شدند و به جانب آن حضرت شتافتند.علی (ع) فرمود: از کجا می آیید و به چه منظور اینجا آمده اید؟ ابوبکر گفت: یا علی تو در تمام کمالات بر سایرین برتری داری، و از موقعیت خود و علاقه ای که رسول خدا به تو دارد کاملاً آگاهی. اشراف و بزرگان قریش برای خواستگاری فاطمه علیها السلام آمده اند ولی پیغمبر صلی الله علیه وآله دست رد به سینه همه زده و تعیین همسر فاطمه را به دستور خدا حواله داده است. گمان  می کنم خدا و رسول، فاطمه را برای تو گذاشته اند. و شخص دیگری قابلیت این افتخار را ندارد.

افکار خفته بیدار می شود:

اوضاع بحرانی اسلام و گرفتاری ها و فقر اقتصادی مسلمین، چنان علی (ع) را مشغول ساخته بود که به خواسته های درونی خویش و ازدواج و تشکیل خانواده هیچگونه توجه نداشت.

علی (ع) اندکی پیرامون پیشنهاد آنها تأمل و اطراف و جوانب قضیه را به خوبی بررسی نمود: تهیدستی خود و مشاهده گرفتاریهای عمومی از یک طرف و فرا رسیدن زمان ازدواج  وی از طرف دیگر . او بخوبی می دانست که اگر همسری چون فاطمه را از دست بدهد دیگر این فرصت قابل جبران نیست.

علی (ع) به خواستگاری می رود:

این پیشنهاد علی را تحت تأثیر قرار داد بطوریکه دست از کار کشید و به منزل بازگشت. خود را شستشو داد، عبای تمیزی بر تن کرد و به خدمت رسول اکرم شتافت. درب خانه را به صدا درآورد. پیغمبر به «ام سلمه» فرمود: در را باز کن. کوبنده در شخصی است که خدا و رسول او را دوست دارند او هم خدا و رسول را دوست دارد. عرض کرد: یا رسول الله! پدر و مادرم فدایت، کیست که ندیده درباره اش چنین داوری می کنی؟ فرمود: ای ام سلمه! مردی دلاور و شجاع است او برادر و پسرعمویم و محبوب ترین مردم نزد من است. ام سلمه از جای جست و در سرای را باز کرد. علی (ع) داخل منزل شد، سلام داد و در حضور پیغمبر نشست. از خجالت سرش را به زیر انداخت، و نتوانست تقاضای خویش را عرضه بدارد. مدتی هر دو خاموش بودند. بالاخره پیغمبر (ص) سکوت را شکست و فرمود: یا علی گویا برای حاجتی نزد من آمده ای که از اظهار آن خجالت می کشی؟ بدون پروا حاجت خود را بخواه و اطمینان داشته باش که تمام خواسته هایت قبول می شود.

عرض کرد: یا رسول الله پدر و مادرم فدای تو باد، من در خانه شما بزرگ شدم و از الطاف شما برخوردار گشتم. بهتر از پدر و مادر، در تربیت وتأدیب من کوشش نمودی و به برکت وجود شما هدایت شدم. یا رسول الله! به خدا سوگند اندوخته دنیا و آخرت من شما هستی. اکنون موقع آن شده که برای خود همسری انتخاب کنم و تشکیل خانواده دهم، تا با وی مأنوس گردم و از ناراحتیهای خویش بکاهم. اگر صلاح بدانی و دختر خود فاطمه علیها السلام را به عقد من در آوری سعادت بزرگی نصیب من شده است.

رسول خدا که در انتظار چنین پیشنهادی بود صورتش از سرور و شادمانی بر افروخته شد، فرمود: صبر کن تا از فاطمه اجازه بگیرم. پیغمبر نزد فاطمه (س) رفت، فرمود: دخترم! علی بن ابی طالب (ع) را به خوبی می شناسی برای خواستگاری آمده است. آیا اجازه می دهی ترا به عقدش در آورم؟ فاطمه از خجالت سکوت کرد و چیزی نگفت. پیغمبر چون آثار خشنودى را درچهره او دید گفت: الله اکبر و سکوت او را علامت رضایت دانست .

توافق:

رسول اکرم (ص) پس ازکسب اجازه به نزد علی آمد و با لبی خندان گفت: یا علی! آیا برای عروسی چیزی داری؟ پاسخ داد: یا رسول الله پدر و مادرم قربانت، شما از وضع من کاملاً اطلاع دارید. تمام ثروت من عبارت است از یک شمشیر، یک زره و یک شتر.فرمود: تو مرد جنگ و جهادی و بدون شمشیر نمی توانی در راه خدا جهاد کنی، شمشیر از لوازم و احتیاجات ضروری تو است. شتر نیز از ضروریات زندگی تو محسوب می شود، باید به وسیله آن آبکشی کنی و امور اقتصادی خود و خانواده ات را تأمین کنی و برای اهل وعیالت کسب روزی نمایی و در مسافرت بارت را بر آن حمل کنی، تنها چیزی که می توانی از آن صرف نظر کنی همان زره است. من هم به تو سخت نمی گیرم و به همان زره اکتفا می نمایم. یا علی آیا  اکنون بشارتی به تو بدهم و رازی را برایت آشکار بسازم؟! عرض کرد : آری یا رسول الله، پدر و مادرم فدایت، شما همیشه نیک خوی و خوش زبان بوده اید.

فرمود: پیش از آنکه به نزد من بیایی جبرئیل نازل شد و گفت: یا محمد! خدا ترا از بین مخلوقاتش
برگزیده و به رسالت انتخاب کرد. علی (ع) را برگزید و برادر و وزیر تو قرار داد. باید دخترت فاطمه را به ازدواج او درآوری. مجلس جشن ازدواج آنان در عالم بالا و در حضور فرشتگان برگزار شده است. خدا فرزندان پاک و نجیب و طیب و طاهر و نیکو به آنان عطا خواهد نمود یا علی هنوز جبرئیل بالا نرفته بود که تو درب منزل را زدی .

خطبه عقد:

پیغمبر صلی الله علیه وآله فرمود: یا علی تو زودتر به مسجد برو و من نیز از عقب تو می آیم، تا در حضور مردم مراسم عقد را برگزار کنیم و خطبه بخوانیم. علی (ع) مسرور و خوشحال به جانب مسجد حرکت نمود. ابوبکر و عمر را در بین راه ملاقات کرد، آنها از جریان کار جویا شدند، گفت: رسول خدا دخترش را به من تزویج کرد، هم اکنون پیامبر در راه است تا در حضور جمعیت، مراسم عقد و خطبه خوانی را انجام دهد.

پیغمبر (ص) در حالی که صورتش از سرور و شادمانی می درخشید به مسجد تشریف برد، ‌و به بلال فرمود: مهاجر و انصار را در مسجد جمع کن. هنگامی که مردم جمع شدند، بر فراز منبر رفت و پس از حمد و ثنای فرمود: ای مردم آگاه باشید که جبرئیل بر من نازل شد و از جانب خدا پیام آورد که مراسم عقد ازدواج علی و فاطمه علیها السلام در عالم بالا و در حضور فرشتگان برگزار شده و دستور داده که در زمین نیز آن مراسم را انجام دهم، و شما را بر آن گواه بگیرم. سپس نشست و به علی (ع) فرمود: برخیز و خطبه عقد را بخوان.

علی علیه السلام برخاست و فرمود: خدا را بر نعمت هایش سپاس می گویم و شهادت می دهم که بغیر از او خدایی نیست. شهادتی که مورد پسند و رضایت او واقع شود. درود بر محمد صلی الله علیه وآله، درودی که مقام و درجه اش را بالا برد. ای مردم! خدا ازدواج را برای ما پسندیده و بدان دستور داده است. ازدواج من و فاطمه را خدا مقدر کرده و بدان امر نموده است. ای مردم! رسول خدا فاطمه را به عقد من در آورد و زره ام را از بابت مهر قبول کرد. از آن حضرت بپرسید و گواه باشید.

مسلمانان به پیغمبر (ص) عرض کردند: یا رسول الله! فاطمه را با علی کابین بسته ای؟ رسول خدا پاسخ داد: آری ! پس تمام حضار دست به دعا برداشته گفتند: خدا این ازدواج را بر شما مبارک گرداند و در میانتان دوستی و محبت افکند.

مذاکره عروسی:

علی علیه السلام می فرماید: حدود یک ماه طول کشید و من خجالت می کشیدم با پیغمبر درباره فاطمه صحبت کنم، ولی گاهی که خلوت می شد می فرمود: یا علی چه همسر نیکو و زیبائی نصیبت شد؟ بهترین زنان عالم را تزویج تو کردم.

روزی برادرم عقیل پیش من آمد و گفت: برادر جان! من از ازدواج تو بسیارمسرور هستم. چرا از رسول خدا (ص) خواهش نمی کنی که فاطمه را به خانه ات بفرستد تا بوسیله عروسی شما، چشم ما روشن گردد؟ پاسخ دادم: خیلی میل دارم عروسی کنم اما از رسول خدا خجالت می کشم. عقیل گفت: تو را به خدا سوگند! هم اکنون با من بیا تا خدمت پیغمبر (ص) برویم. علی با برادرش عقیل آهنگ منزل رسول خدا نمودند. در بین راه به «ام ایمن» برخورد کرده جریان را برایش گفتند. ام ایمن گفت: اجازه بدهید من با رسول خدا در این باره مذاکره کنم.

ام سلمه و سایر زنان از قضیه خبردار شدند و خدمت پیغمبر صلی الله علیه و آله مشرف گشتند. عرض کردند: یا رسول الله! پدر و مادرمان به فدایت، برای موضوعی خدمت شما رسیده ایم که اگر خدیجه زنده بود چشمش بدان روشن می شد. وقتی پیغمبر (ص) نام خدیجه را شنید اشکش جاری شد و فرمود: خدیجه؟! کجا مانند خدیجه پیدا می شود؟ هنگامی که مردم مرا تکذیب نمودند مرا تصدیق کرد و برای ترویج دین خدا، اموالش را در اختیار من قرار داد. خدیجه زنی بود که خدا بر من وحی فرستاد که بدو بشارت دهم خانه ای از زمرد در بهشت بدو عطا خواهد کرد.

ام سلمه عرض کرد: پدرم و مادرم فدایت شود، شما هرچه درباره خدیجه می فرمایید صحیح است. خدا ما را با او محشور گرداند. یا رسول الله! برادر و پسر عموی شما میل دارد همسرش را به منزل ببرد. فرمود: پس چرا خودش در این باره صحبتی نمی کند؟ عرض کرد: از کمروئی اوست.پیغمبر (ص) به ام ایمن فرمود: علی را نزد من حاضر کن. وقتی علی (ع) خدمت پیغمبر مشرف شد فرمود: یا علی! آیا میل داری همسرت را به منزل ببری. عرض کرد: آری یا رسول الله. فرمود: خدا مبارک کند، همین امشب یا فردا شب وسائل عروسی را فراهم می کنم. سپس به همسرانش فرمود: فاطمه را زینت کنید و خوشبویش نمایید و اطاقی را برایش فرش کنید تا مراسم عروسی را برگزار کنیم . مراسم ازدواج برترین بندگان خداوند در روز اول یا ششم ذی الحجه سال دوم یا سوم هجری انجام گرفت.






          
یکشنبه 87 آذر 10 :: 9:53 صبح

امروز صبح هیئت زینبیون ساعت 7 شروع شد و بعد از خواندن قرآن و دعای ندبه و صرف صبحانه ، ساعت 8:35 به سمت ورزشگاه آزادی حرکت کردیم .

ساعت 9 بود که به سالن 12 هزار نفری رسیدیم و حدود 20 دقیقه گرم کردن بدنهایمان طول کشید و بعد از آن به تیم های زیر تقسیم شدیم و فوتبال را شروع کردیم :

تیم قرمز آقایان : مصطفی محبی نوری ، امیرحسین سحرخیز ، دانیال مرادی ، محمد کریمی و محمدرضا رضوانی .

تیم سفید آقایان : سید محمد حسین زاهد ، حامد حسن زاده ، پوریا صدری ، محمدرضا حاج عباسعلی ، امیر حسین میرقاسمی و صادق (دوست دانیال مرادی) .

تیم آبی آقایان : سید امیر تقوی ، دانیال دانشور ، داوود قاسمی ، جابر معینی و حمید محبی نوری .

تیم رنگی آقایان : اسماعیل شاهی ، میلاد رحیمی ، سعید محبی نوری ، علی صالحی و وحید اطهری پور .

امروز روی هم رفته 13 بازی انجام شد که تیم رنگی 5 بار ، تیم قرمز 4 بار ، تیم آبی 3 بار و تیم سفید 1 بار در مقابل حریفان خود به پیروزی رسیدند .

گل های این بازی ها را آقایان :

مصطفی محبی نوری 4 گل ، میلاد رحیمی 3 گل ، دانیال دانشور و حمید محبی نوری و اسماعیل شاهی (گل به خودی) و وحید اطهری پور هر کدام یک گل ، وارد دروازه های حریفان کردند .

در مجموع 13 خطا انجام شد که تیم آبی با 5 خطایی که انجام داد ، بیشترین خطای زده و تیم رنگی با 8 خطایی که روی بازیکنانش انجام شد ، بیشترین خطای خورده ، را داشتند .

همچنین تیم رنگی با دو تیرکی که زد رکورد دار بیشترین ضربات به تیرک  شد .

دانیال مرادی برترین بازیکن تمرین

در انتهای تمرین آقای دانیال مرادی با ارائه یک بازی زیبا در درون دروازه تیم قرمز به عنوان برترین بازیکن تمرین مشخص شد .

در ضمن امروز از حضور پر برکت  آقا مهری در تمرین محروم بودیم و خیلی بیشتر از گذشته متوجه زحمات آقا مهری شدیم و نبودشان برای ما خیلی سخت بود. 

تمرین در ساعت 10:30 به پایان رسید .

حاضرین : 21 نفر .

 






          
جمعه 87 آذر 8 :: 12:45 عصر

شهادت امام جواد ( علیه السلام ) را خدمت تمامی دوستان تسلیت عرض می کنیم .

 

شناسنامه امام محمد تقی سلام الله علیه

مقام : امام نهم 

نام: محمّد

لقب: جواد، التقی

کنیه: ابو جعفر

نام پدر: علی

نام مادر: خیزران

روز ولادت(ه ق): 10 رجب سال 195 ه ق

روز ولادت(ه ش): 23 فروردین سال 190 ه ش

مکان ولادت: مدینه-عربستان سعودی

سلاطین زمان تولّد: محمّد امین

مدت امامت(ه ق): 17 سال

مدت عمر(ه ق): 25 سال

روز شهادت(ه ق): 30 ذیقعده سال 220 ه ق

روز شهادت(ه ش): 8 آذر سال 214 ه ش

فرمانروایان زمان: معتصم

قاتل: معتصم

محل دفن: کاظمین-عراق

فرزند دختر: 4

فرزند پسر: 7

 

نگاهی به زندگانی امام جواد علیه السلام

آگاهیهای تاریخی درباره زندگی امام جواد علیه السلام چندان گسترده نیست؛ زیرا افزون بر آن که محدودیتهای سیاسی همواره مانع از انتشار اخبار مربوط به امامان معصوم علیه السلام می گردید، تقیه و شیوه های پنهانی مبارزه که برای " حفظ امام و شیعیان از فشار حاکمیت" بود، عامل مؤثری در عدم نقل اخبار در منابع تاریخی است. افزون بر آن، زندگی امام جواد علیه السلام چندان طولانی نبوده است که اخبار فراوانی هم از آن در دسترس ما قرار گیرد.

و نیز گفتنی است، زمانی که امام رضا علیه السلام به خراسان برده شد، هیچ یک از اعضای خانواده خود را به همراه نبرد و در آنجا تنها زندگی می کرد. و از اخبار مربوط به شهادت امام رضا علیه السلام چنین بر می آید که امام جواد علیه السلام آن هنگام در مدینه اقامت داشت و تنها برای غسل پدر و اقامه نماز به آن حضرت در طوس حضور یافت.

هنگامی که مأمون بعد از شهادت امام رضا علیه السلام در سال 204 به بغداد بازگشت، از ناحیه حضرتش اطمینان خاطر پیدا کرده بود، ولی این را می دانست که شیعیان پس از امام رضا علیه السلام فرزند او را به امامت خواهند پذیرفت و در این صورت خطر همچنان بر جای خود خواهد ماند. او سیاست کنترل امام کاظم علیه السلام توسط پدرش را- که او را به بغداد آورده و زندانی کرده بود- به یادداشت و با الهام از این سیاست، همین رفتار را با امام رضا علیه السلام در پیش گرفت، ولی با ظاهری آراسته و فریبکارانه، به گونه ای که می کوشید نه تنها در ظاهر امر مسأله زندان و مانند آن در کار نباشد، بلکه با برخورد دوستانه، چنین تبلیغ شود که او علاقه و محبت ویژه نیز به ایشان دارد. اینک نوبت امام جواد علیه السلام فرا رسیده بود تا به نحوی کنترل شود. مأمون برای انجام این هدف، دختر خود را به عقد وی درآورد و او را داماد خود کرد. از همین رهگذر بود که مأمون به راحتی می توانست از طرفی امام را در کنترل خود داشته باشد و از طرف دیگر آمد و شد شیعیان و تماس های آنان را با آن حضرت زیر نظر بگیرد.

بر اساس برخی نقلها، مأمون پس از ورود به بغداد- در سال204- بلافاصله امام جواد علیه السلام را از مدینه به بغداد فراخواند. افزون بر این، مأمون متهم بود که امام رضا علیه السلام را به شهادت رسانده است. اکنون می بایست با فرزند وی به گونه ای رفتار کند که از آن اتهام نیز مبرّی شود.

از روایتی که شیخ مفید از ریان بن شبیب نقل کرده، چنین بر می آید: موقعی که مأمون تصمیم به ازدواج ام فضل با امام جواد علیه السلام گرفت، عباسیان برآشفتند؛ زیرا ترس آن داشتند که پس از مأمون، خلافت به خاندان علوی برگردد، چنانکه درباره امام رضا علیه السلام هم به سختی دچار همین نگرانی شده بودند. ولی به طوری که از دو روایت فوق برمی آید، آنان مخالفت خود را به گونه دیگری وانمود کرده و گفتند: دختر خود را به ازدواج کودکی درمی آورد که :" لَم یتَفَقَّهُ فی دینِ الله ولا یعرف حلاله من حرامه ولا فرضاً من سنّته"؛کودکی که تفقه در دین خدا ندارد، حلال را از حرام تشخیص نمی دهد و واجب را از مستحب باز نمی شناسد.

مأمون در مقابل این برخورد، مجلسی برپا کرد و امام جواد علیه السلام را به مناظره علمی با یحیی بن اکثم، بزرگترین دانشمند و فقیه سنی آن عصر، فراخواند تا بدین وسیله مخالفان و اعتراض کنندگان عباسی را به اشتباه خود آگاه کند. این در حالی بود که بنا به این دو روایت، هنگام عقد ازدواج ام فضل با امام جواد علیه السلام هنوز به آن حضرت " صبی" اطلاق می شده است.

مکتب علمى امام جواد علیه السلام

مى‏دانیم که یکى از ابعاد بزرگ زندگى ائمه ما، بعد فرهنگى آنها است. این پیشوایان بزرگ هرکدام درعصر خود فعالیت فرهنگى داشته در مکتب خویش شاگردانى تربیت مى‏کردند و علوم و دانشهاى خود را توسط آنان در جامعه منتشر مى‏کردند، اما شرائط اجتماعى و سیاسى زمان آنان یکسان نبوده است، مثلا در زمان امام باقرعلیه السلام و امام صادق علیه السلام شرائط اجتماعى مساعد بود و به همین جهت دیدیم که تعداد شاگردان و راویان حضرت صادق علیه السلام بالغ برچهار هزار نفر مى‏ شد، ولى از دوره امام جواد تا امام عسکرى علیه السلام به دلیل فشارهاى سیاسى و کنترل شدید فعالیت آنان از طرف دربار خلافت، شعاع فعالیت آنان بسیار محدود بود و ازاین‏ نظر تعداد راویان و پرورش یافتگان مکتب آنان نسبت ‏به زمان حضرت صادق علیه السلام کاهش بسیار چشمگیرى را نشان مى‏دهد.

بنابراین اگر مى‏خوانیم که تعداد راویان و اصحاب حضرت جوادعلیه السلام قریب صد و ده نفر بوده‏اند و جمعا 250 حدیث از آن حضرت نقل شده ، نباید تعجب کنیم، زیرا از یک سو، آن حضرت شدیدا تحت مراقبت و کنترل سیاسى بود و از طرف دیگر، زود به شهادت رسید و به اتفاق نظر دانشمندان بیش از بیست و پنج‏ سال عمر نکرد!

درعین حال، باید توجه داشت که در میان همین تعداد محدود اصحاب و راویان آن حضرت، چهره‏هاى درخشان و شخصیتهاى برجسته‏اى مانند: على بن مهزیار، احمد بن محمد بن ابى نصر بزنطى، زکریا بن آدم، محمد بن اسماعیل بن بزیع، حسین بن سعید اهوازى، احمد بن محمد بن خالد برقى بودند که هر کدام در صحنه علمى و فقهى وزنه خاصى به شمار مى‏رفتند، و برخى داراى تالیفات متعدد بودند.

از طرف دیگر، راویان احادیث امام جوادعلیه السلام تنها در محدثان شیعه خلاصه نمى‏شوند، بلکه محدثان و دانشمندان اهل تسنن نیز معارف و حقایقى از اسلام را از آن حضرت نقل کرده‏اند. به عنوان نمونه «خطیب بغدادى‏» احادیثى با سند خود ازآن حضرت نقل کرده است. هم چنین حافظ «عبد العزیز بن اخضر جنابذى‏» در کتاب «معالم العترة الطاهرة‏»  و مؤلفانى نیز مانند: ابو بکر احمد بن ثابت، ابواسحاق ثعلبى، و محمد بن مندة بن مهربذ در کتب تاریخ و تفسیر خویش روایاتى از آن حضرت نقل کرده‏اند.

نحوه شهادت حضرت

درباره آمد و شد امام در مدینه و احترام مردم نسبت به آن حضرت، اطلاعات مختصری در پاره ای از روایات آمده است.

فراخوانی آن حضرت به بغداد، در سال 220، توسط معتصم عباسی، آن هم درست در همان اولین سال حکومت خود، نمی توانست بی ارتباط با جنبه های سیاسی قضیه باشد. به ویژه که درست همان سال که حضرت جواد علیه السلام به بغداد آمد، رحلت کرد؛ این در حالی بود که تنها 25 سال از عمر شریفش می گذشت. عناد عباسیان با آل علی علیه السلام به ویژه با امام شیعیان که در آن زمان جمعیت متنابهی تابعیت مستقل آنها را پذیرفته بودند، شاهدی است بر توطئه حکومت در شهادت امام جواد علیه السلام. همچنین خواستن آن حضرت به بغداد و درگذشت وی در همان سال در بغداد، همگی شواهد غیرقابل انکاری بر شهادت آن بزرگوار به دست عوامل عباسی می باشد.

مرحوم شیخ مفید، با اشاره به روایتی درباره مسمومیت و شهادت امام جواد علیه السلام، رحلت آن حضرت را مشکوک دانسته است. بنا به روایت مستوفی، عقیده شیعه بر این است که معتصم آن حضرت را مسموم نموده است.

پاره ای از منابع اهل تسنن، اشاره بر این دارند که امام جواد علیه السلام به میل خود و برای دیداری از معتصم عازم بغداد شده است. در حالی که منابع دیگر، حاکی از آنند که معتصم به ابن زیات مأموریت داد تا کسی را برای آوردن امام به بغداد بفرستد. ابن صبّاغ نیز با عبارت" اِشخاص المعتصم له من المدینة" این مطلب را تأیید کرده است.

مسعودی روایتی نقل کرده که بنابر آن، شهادت آن حضرت به دست ام فضل، در زمانی رخ داده که امام از مدینه به بغداد نزد معتصم آمده بود. ام فضل پس از شهادت امام، به پاس این عمل خود به حرم خلیفه پیوست. این نکته را نباید از نظر دور داشت که ام فضل در زندگی مشترک خود با امام جواد علیه السلام از دو جهت ناکام مانده بود:

نخست آن که از آن حضرت دارای فرزندی نشد.
دوم آن که امام نیز چندان توجهی به وی نداشت .

ام فضل یک بار (گویا از مدینه) نامه ای نگاشت و از امام نزد مأمون شکایت کرد و از این که امام چند کنیز دارد گله نمود، ولی مأمون در جواب او نوشت:

ما تو را به عقد ابوجعفر درنیاوردیم که حلالی را بر او حرام کنیم، دیگر از این شکایتها نکن. به هر حال، ام فضل پس از مرگ پدر، امام را در بغداد مسموم کرد و راه یافتن او به حرم خلیفه و برخورداری از مواهب موجود در آن، نشانی از آن است که این عمل به دستور معتصم انجام شده است. و بالاخره امام جواد علیه السلام به شهادت رسید و حرم مطهر ایشان در کاظمین عراق قرار دارد که ملجا و پناهگاه عاشقان ایشان است .

 






          
جمعه 87 آذر 8 :: 1:10 صبح

نام و نام خانوادگی : بهزاد دقیق احمدی

تاریخ تولد : 11 / 8 / 74

محل تولد : تهران

تحصیلات : دوم راهنمایی در مدرسه شهید سعید کهن .

الگو در فوتبال : کیریستیانو رونالدو

پست مورد علاقه : هافبک راست

هدف از حضور در تیم : در یک جمع دوستانه بودن و فوتبال بازی کردن و پیدا کردن دوست های خوب .

نظر در مورد تمرینات و جلسات هفتگی : تمرینات و جلسات بسیار خوب پیگیری می شود ، فقط اگر تمرینات در سالن ادامه پیدا کند بهتر است .

دوست عزیز آقای بهزاد دقیق احمدی

تیم مورد علاقه : پرسپولیس ، منچستریونایتد و شهدای پیامبر .

رنگ مورد علاقه : قرمز و سبز .

غذای مورد علاقه : قرمه سبزی .

دوست داری اردو کجا بریم : اردوهای یک روزه به هر جا که می شود و همچنین شمال .

بهترین خاطره ای که در تیم داری چی بوده : بهترین خاطره رفتن به مشهد در سال 86 و کوه سنگی که در این مشهد رفتیم خیلی حال داد .

نظرت درباره وبلاگ تیم : خوبه .

در آینده دوست داری چه کاره شوی : حسابدار .

3 تا از آرزوهای بزرگت را بیان کن :

1) ظهور آقا امام زمان (عج)

2) سلامتی پدر و مادرم

3) پابرجا ماندن تیم

 






          
پنج شنبه 87 آذر 7 :: 11:58 صبح

روز گذشته ساعت 16:40 با مینی بوس آقا مهری به سمت مسجد حاج آقا امینی حرکت کردیم و حدود ساعت 17:40 بود که به مسجد رسیدیم و نماز مغرب و عشاء را به امامت حاج آقا امینی خواندیم .

بعد از اقامه نماز جلسه درس ایشان آغاز شد که پیرامون مسائل زیر مطالبی را بیان فرمودند :

1) نام خداوند یعنی آمدن خیر و برکت و کسب توفیق .

2) با خدا ، دوستی کنید که تمام دنیا در امر او باشد .

3) بسم الله الرحمن الرحیم ، سرلوحه تمام ذکرهاست .

4) بسم الله الرحمن الرحیم تمام شرها را از انسان دور می کند .

5) با ذکر بسم الله الرحمن الرحیم هر عملی کامل می شود .

6) مجرای ورود به هر حقیقتی بسم الله الرحمن الرحیم است .

7) اساسا انسان حق پذیر و کمال پذیر است .

8) هیچ دوستی بالاتر از دوستی با خدا و ائمه و عالمان دینی نیست .

در انتها حاج آقا برای ما دعا کردند و جلسه را به پایان رساندند .

در راه بازگشت مثل همیشه فلافل خوردیم و سوره  واقعه را در مینی بوس خواندیم و در ساعت 20:45 بود که به مسجد پیامبر(ص) رسیدیم .

حاضرین آقایان : علی مهری ، مصطفی محبی نوری ، محمد امین روزبهانی، سید سهیل دامادی ، سعید قدیری ، امیر رحیمی ، امیر حسین احمدی ،محمد کریمی ،  پوریا صدری ، علی صالحی ،  بهزاد دقیق احمدی ،میلاد و وحید اطهری پور .






          
چهارشنبه 87 آذر 6 :: 11:0 صبح

نام و نام خانوادگی : حامد حسن زاده

تاریخ تولد : 30 / 6 / 66

محل تولد : تهران (سر یخچال)

تحصیلات : دانشجوی منتاژ خودرو ترم سوم

معدل : 50/16

الگو در فوتبال : کاکا و سیدورف .

پست مورد علاقه : مهاجم .

هدف از حضور در تیم : بودن در یک جمع پاک و صمیمی و پیدا کردن دوستانی که می توانند من را در زندگی یاری دهند و باعث پیشرفتم شوند .

دوست عزیز آقای حامد حسن زاده

نظر در مورد تمرینات و جلسات هفتگی : تمرینات خوب است و بچه ها روز به روز در حال پیشرفت هستند و امیدوارم که همچنان این روند رو به رشد ادامه یابد .

در مورد جلسه هفتگی هم ، بی شک حاج آقا امینی نعمتی است بزرگ و ما باید صحبت های ایشان را سر لوحه زندگیمان قرار دهیم ، تا بتوانیم به یک زندگی خوب برسیم .

تیم مورد علاقه : در داخل استقلال و در خارج میلان  .

رنگ مورد علاقه : آبی .

غذای مورد علاقه : فلافل (جاسم کپک) .

دوست داری اردو کجا بریم : اردوی جنوبی که رفتیم خیلی حال داد و دوست دارم دوباره اردوی جنوب بریم .

بهترین خاطره ای که در تیم داری چی بوده : تمام خاطرات تیم بسیار خوب و عالیست و از نظر من بهترین آنها در سال 82 (اولین اردوی مشهد که با اتوبوس علی آقا رفتیم) رقم خورد . در این سفر پر خاطره سیبیل های آکبند و فابریک اسماعیل شاهی طی یک عملیات شبانه و با همکاری 5 تن از بچه ها زده شد . البته نه همه سیبیل های او بلکه نیمی از آن . که بعد از آن هم اتفاقات جالبی افتاد که دیگه بمونه .

نظرت درباره وبلاگ تیم : طرح بسیار خوبیست ، اگر لطیفه و مطالب علمی هم در وبلاگ استفاده شود ، 20 میشود .

در آینده دوست داری چه کاره شوی : مهندس مکانیک خودرو .

اگر نصیحتی برای بچه های تیم داری ، بفرما : قدر این تیم را بدانند ، قدر دوستی هایشان را بدانند و به نحو احسن از این امکانات که در اختیارشان قرار گرفته استفاده کنند و خدا را هم شکر کنند .

3 تا از آرزوهای بزرگت را بیان کن :

1) سربلند بشم .

2) به موفقیت کامل برسم .

3) سعادت مند بشم .

صحبت پایانی : از تمامی زحمات مسئولین تیم کمال تشکر را دارم .

در پایان از تمامی دوستانمان که با نظرات خود در مصاحبه ویژه (3) ، باعث از بین رفتن یک رکورد تلخ و به جای ماندن یک رکورد بسیار شیرین شدند ، تشکر می کنیم .

 






          
شنبه 87 آذر 2 :: 10:55 صبح
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >   
آمار
  • بازدید امروز: 0
  • بازدید دیروز: 19
  • کل بازدیدها: 280457
همراهان

ابزار وبلاگ