جشن سالگرد تاسیس تیم : 5 شنبه ، 4 تیرماه ، باغ دایی ، حرکت ساعت 18 از منزل آقای محبی
گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من
درباره


تیم فوتبال شهدای پیامبر در تیرماه 1381 تأسیس گردید. رسالت این وبلاگ انعکاس اخبار تیم محبوبمان است.
دیکشنری

روز سه شنبه که مصادف بود با شب عاشورای حسینی ، طبق روال معمول ساعت 16:30 از جلوی مسجد پیامبر به سمت مسجد حاج آقا امینی حرکت کردیم و ساعت 17:20 به مسجد رسیدیم .

در ابتدا نماز مغرب و عشاء را به امامت حاج آقا امینی خواندیم و سپس از سخنان گهربار ایشان استفاده کردیم .

ساعت 20:10 به سمت محل بازگشتیم تا مراسم عزاداری شب دهم محرم را در بیت الشهدا برگزار کنیم .

مراسم عزاداری از ساعت 21:15 آغاز شد و در ابتدای مراسم ، زیارت عاشورا توسط آقایان سید محمد حسین زاهد و اسماعیل شاهی و امیر حسین سحرخیز  خوانده شد وسپس حدود 30 دقیقه سینه زنی داشتیم و مراسم در ساعت  23:10 به پایان رسید .

حاضرین آقایان : مصطفی محبی نوری ، سید محمد حسین زاهد ، امیر حسین سحرخیز ، اسماعیل شاهی ، حامد حسن زاده ، میلاد رحیمی ، علی صالحی ، پوریا صدری ، محمد کریمی و مسیحا هاشمی (پسر دایی پوریا) .






          
جمعه 87 دی 20 :: 11:0 صبح

امام علی بن حسین (علیه السلام)

 

امام علی بن حسین بن علی بن ابیطالب علیه السلام مشهور به سجاد، چهارمین امام شیعیان بنا به قولی مشهور، در پنجم شعبان سال 38 هجری قمری متولد شدند. امام زین العابدین فرزند امام حسین (ع) و شهربانو، دختر یزگرد سوم پادشاه ایران، بود که در زمان فتح ایران توسط مسلمین به اسارت گرفته شدند و سپس بر اساس انتخاب خودشان به عقد حسین ابن علی (ع) در آمدند. امام زین العابدین علیه السلام زمانی دیده به جهان گشود که زمام امور در دست جد بزرگوارش امام علی بن ابیطالب علیه السلام بود. آن حضرت 3 سال از خلافت علوی و حکومت چند ماهه امام حسن علیه السلام را درک کرد. امام سجاد علیه السلام در عاشورای سال 61 هجری قمری حضور داشت و در آن واقعه به صورتی معجزه آسا نجات یافت و پس از شهادت پدرش امام حسین علیه السلام مسئولیت زمامداری شیعیان از جانب خدا بر عهده او گذاشته شد.


هر که کرامت و بزرگوارى نفس داشته باشد، دنیا را پَست انگارد.
امام سجاد (ع)

رسالتها در عصر امام سجاد علیه السلام:

مردم مسلمان عصر امام علیه السلام به علت تبلیغات و فعالیتهای سیاسی و فرهنگی حکومتهای نامشروع در برابر حقایق سیاسی و مذهبی در نهایت جهالت و بی دینی به سر می بردند. بدعتها و عقاید گمراه کننده و باطل به عنوان احکام و عقاید مذهبی، مورد اعتقاد و عمل مسلمانان قرار گرفته بود. در چنین شرایطی، بزرگترین و مهمترین مسئولیت امام سجاد علیه السلام، احیای مجدد اسلام ناب محمدی (ص)، تبیین جایگاه امامت و رهبری اهل بیت علیه السلام، مبارزه با جهالت سیاسی و مذهبی مردم و تربیت مجاهدان واقعی بود. امام علیه السلام می باید در برابر حقایق سیاسی اسلام روشنگری می کردند بویژه که درباره امامت و رهبری و افشاگری علیه حکومتهای غاصب و ظالم و ترویج فرهنگ جهاد و شهادت لازم بود که شیعیان و مسلمانان را برای مبارزه و جهاد علیه ظلم، بدعت و گمراهی آماده می ساختند. آن حضرت موفق شدند که در سخت ترین شرایط و با استفاده از ظریفترین شیوه های تبلیغاتی و مبارزاتی، در اهداف خویش موفق و پیروز شوند.

خشنودى از پیشامدهاى ناخوشایند، بلندترین درجه یقین است.
امام سجاد (ع)


نقش امام سجاد در تربیت موالی:

"موالی" یعنی: عده ای از ایرانیان که به عراق آمده و در آنجا با تشیع آشنا شده. همچنین از جمله موضوع شایع در قرن اول و دوم هجری تربیت موالی بود. این افراد عمدتاً به علت داشتن استعداد مناسب و نیز آمادگی کسب علم و نیز با احساس ضعفی که ایشان در برابر عرب ها داشتند و درصدد بودند که آن را جبران کنند، به خوبی در زمینه حدیث کار کردند و در نتیجه توانستند در مدت زمانی کوتاه از فقها و محدثین مراکز عمده اسلامی شوند. این افراد در خانواده های مختلف عرب، تربیت شده بودند که طبعاً انگیزه های سیاسی و مذهبی جاری و مرسوم در آن قبایل و عشیره ها، به اینان نیز سرایت کرده بود، به ویژه کوفه، بیشتر گرایش شیعی داشت و "موالی" آن نیز چنین بودند، از این رو اهل بیت علیهم السلام نیز از این ویژگی برای تربیت موالی استفاده کردند. در این میان، سیاست علی بن الحسین علیه السلام شایان توجه بسیار است. امام می کوشید تا در مدینه، با تربیت طبقه "موالی"، راه را برای آینده باز کند. و اسلام صحیح و سلیم را به آنان (که زمینه کافی داشتند) انتقال دهد، پس با شخصیتی که امام داشت به شایستگی می توانست در روحیه موالی اثر بگذارد و احساسات شیعی را به آنان انتقال دهد.






          
جمعه 87 دی 20 :: 10:40 صبح

امام حسین (علیه السلام)

ولادت

در روز سوم ماه شعبان سال چهارم هجرت دومین فرزند برومند حضرت على وفاطمه , که درود خدا بر ایشان باد, در خانه وحى و ولایت چشم به جهان گشود. چون خبر ولادتش به پیامبر گرامى اسلام (ص ) رسید, به خانه حضرت على (ع)و فاطمه (س ) آمد و اسما را فرمود تا کودک را بیاورد.اسما او را در پارچه اى سپید پیچید و خدمت رسول اکرم (ص ) برد, آن گرامى به گوش راست او اذان و به گوش چپ او اقامه گفت.
به روزهاى اول یا هفتمین روز ولادت با سعادتش , امین وحى الهى , جبرئیل  فرود آمد و گفت : سلام خداوند بر تو باد اى رسول خدا, این نوزاد را به نام پسر کوچک هارون (شبیر)  که به عربى (حسین ) خوانده می شود نام بگذار. چون على براى تو به سان هارون براى موسى بن عمران است , جز آن که تو خاتم پیغمبران هستى .و به این ترتیب نام پرعظمت حسین از جانب پروردگار, براى دومین فرزند فاطمه (س ) انتخاب شد.
به روز هفتم ولادتش , فاطمه زهرا که سلام خداوند بر او باد, گوسفندى را براى فرزندش به عنوان عقیقه  کشت , و سر آن حضرت را تراشید و هم وزن موى سر او نقره صدقه داد.

حسین (ع ) و پیامبر (ص (

از ولادت حسین بن على (ع ) که در سال چهارم هجرت بود تا رحلت رسول الله (ص ) که شش سال و چند ماه بعد اتفاق افتاد, مردم از اظهار محبت و لطفى که پیامبر راستین اسلام (ص ) درباره حسین (ع ) ابراز میداشت , به بزرگوارى و مقام شامخ پیشواى سوم آگاه شدند.
سلمان فارسى می گوید: دیدم که رسول خدا (ص ) حسین (ع ) را بر زانوى خویش نهاده او را می بوسید و می فرمود: تو بزرگوار و پسر بزرگوار و پدر بزرگوارانى , تو امام و پسر امام و پدر امامان هستى , تو حجت خدا و پسر حجت خدا و پدر حجتهاى خدایى که نُه نفرند و خاتم ایشان ,قائم ایشان (امام زمان عج ) می باشد.
انس بن مالک روایت می کند: وقتى از پیامبر پرسیدند کدام یک از اهل بیت خود را بیشتر دوست می دارى , فرمود: حسن و حسین را,  بارها رسول گرامى حسن (ع ) و حسین (ع ) را به سینه می فشرد وآنان را می بویید و می بوسید .
ابوهریره که از مزدوران معاویه و از دشمنان خاندان امامت است , در عین حال اعتراف می کند که : رسول اکرم را دیدم که حسن و حسین را بر شانه هاى خویش نشانده بود و به سوى مامی آمد, وقتى به ما رسید فرمود هر کس این دو فرزندم را دوست بدارد مرا دوست داشته , و هر که با آنان دشمنى ورزد با من دشمنى نموده است. عالیترین, صمیمیترین و گویاترین رابطه معنوى و ملکوتى بین پیامبر و حسین را میتوان در این جمله رسول گرامى اسلام(ص )خواند که فرمود:حسین از من و من ازحسینم  .

حسین (ع ) با پدر

شش سال از عمرش با پیامبر بزرگوار سپرى شد, و آن گاه که رسول خدا (ص ) چشم از جهان فروبست و به لقاى پروردگار شتافت , مدت سى سال با پدر زیست . پدرى که جز به انصاف حکم نکرد , و جز به طهارت و بندگى نگذرانید , جز خدا ندید و جز خدا نخواست و جز خدا نیافت . پدرى که در زمان حکومتش لحظه اى او را آرام نگذاشتند ,همچنان که به هنگام غصب خلافتش جز به آزارش برنخاستند...
در تمام این مدت , با دل و جان از اوامر پدر اطاعت می کرد, و در چند سالى که حضرت على (ع) متصدى خلافت ظاهرى شد, حضرت حسین (ع ) در راه پیشبرد اهداف اسلامى , مانند یک سرباز فداکار، همچون برادر بزرگوارش می کوشید, و در جنگهاى جمل , صفین و نهروان شرکت داشت.
به این ترتیب , از پدرش امیرالمؤمنین(ع ) و دین خدا حمایت کرد و حتى گاهى در حضور جمعیت به غاصبین خلافت اعتراض می کرد. در زمان حکومت عمر, امام حسین (ع ) وارد مسجد شد, خلیفه دوم را بر منبر رسول الله (ص ) مشاهده کرد که سخن میگفت. بی درنگ از منبر بالا رفت و فریاد زد: از منبرپدرم فرود آى ....

امام حسین (ع ) با برادر

پس از شهادت حضرت على (ع ), به فرموده رسول خدا (ص ) و وصیت امیرالمؤمنین (ع ) امامت و رهبرى شیعیان به حسن بن على (ع ), فرزند بزرگ امیرالمؤمنین (ع ), منتقل گشت و بر همه مردم واجب و لازم آمد که به فرامین پیشوایشان امام حسن (ع ) گوش فرادارند. امام حسین (ع ) که دست پرورد وحى محمدى و ولایت علوى بود, همراه و همکار و همفکر برادرش بود. چنان که وقتى بنا بر مصالح اسلام و جامعه مسلمانان و به دستور خداوند بزرگ , امام حسن (ع ) مجبور شد که با معاویه صلح کند و آن همه ناراحتی ها را تحمل نماید, امام حسین (ع ) شریک رنج هاى برادر بود و چون میدانست که این صلح به صلاح اسلام و مسلمین است , هرگز اعتراض به برادر نداشت .
حتى یک روز که معاویه , در حضور امام حسن (ع ) وامام حسین (ع ) دهان آلوده اش را به بدگویى نسبت به امام حسن (ع ) و پدر بزرگوارشان امیرمؤمنان (ع ) گشود, امام حسین (ع ) به دفاع برخاست تا سخن در گلوى معاویه بشکند و سزاى ناهنجاریش را به کنارش بگذارد, ولى امام حسن (ع ) او را به سکوت و خاموشى فراخواند, امام حسین (ع ) پذیرا شد و به جایش بازگشت , آن گاه امام حسن (ع ) خود به پاسخ معاویه برآمد, و با بیانى رسا و کوبنده خاموشش ساخت .






          
جمعه 87 دی 20 :: 10:39 صبح

ابوالفضل العَبّاس (علیه السلام(

ولادت:

عباس بن على بن ابى طالب (علیهم السلام) مُکنى به ابوالفضل ومادرش فاطمه کلابیه مکناة به ام البنین مىباشد. در سال 26 هجرى متولد شد.آن حضرت را سقا و قمر بنى هاشم و صاحب لواء الحسین لقب داده اند .

سیره :

در مقاتل آمده است : عباس (علیه السلام) مردى خوش قامت بود وهنگام سوار شدن بر اسب هاى بلند قامت پاهایش بر زمین مىکشید ، به فرموده امام صادق (علیه السلام) وى داراى بصیرت و خردى نافذ و ایمانى استوار بوده.شخصیتى که لشکر دشمن در واقعه کربلا آن جناب را رکن بزرگ سپاه امام حسین (علیه السلام) مىدانسته و لذا به عناوین مختلف تلاش مىکرده که او را از امام جدا سازند که گاهى عبداللّه بن حزام را به عنوان اخذ امان نامه از ابن زیاد جهت او وادار مىکرده که وى را به آن سوى بکشند، و روزى شمربن ذى الجوشن بلحاظ قرابتى که با آن جناب داشته صدا زده: خواهر زاده هایم، عباس و برادرانش کجایند؟ امّا حضرت ابوالفضل(علیه السلام) آگاه تر از این بود که به این امور اعتنا کند و این نداها را پاسخ دهد.حضرت ابى الفضل که در رکاب برادرش حضرت ابى عبداللّه الحسین (علیه السلام) در کربلا بود ضمن مدت هشت روز حضور آنها در آن سرزمین امور مهمه‌اى را که به آسایش و امنیت اهل بیت امام (علیه السلام) مربوط بوده از قبیل نگهبانى خیمه‌ها وتهیه آب در ایام محاصره و قطع آب که از روز هفتم محرم شروع شد ، بعهده داشته است، هنگامى که تشنگى بر اهل و عیال امام حسین (علیه السلام) شدت یافت آن بزرگوار در رأس سى سوار با فداکارى شگرفى سى مشک آب جهت تشنگان به خرگاه رساند. مرحوم شیخ مفید نقل مىکند عصر نهم محرم ناگهان عمر سعد لشکر خود را آماده ساخت و اعلان جنگ داد و با جمع لشکر در نزدیکى خرگاه امام حسین (علیه السلام) صف زدند ، در آن حال حضرت جلو خیمه مخصوص خود نشسته و شمشیر را بدامن نهاده (از خستگى) بخواب رفته بود که صداى همهمه سپاه و شیهه اسبان بگوش خواهرش زینب (علیها السلام) رسید ، برادر را بیدار کرد ، حضرت سربرداشت و فرمود: هم اکنون پیغمبر (صلى الله علیه وآله) را بخواب دیدم که فرمود: اى حسین ما در انتظار توایم. زینب (علیها السلام) چون شنید سیلى بصورت زد و گفت: اى واى! حضرت او را دلدارى نموده او را بسکوت امر کرد و سپس فرمود: اى عباس سوار شو و بنزد اینها برو و از آنها بپرس چه مىخواهید؟ حضرت ابى الفضل با بیست سوار بسوى آنها شتافت و از آنها سبب پرسید. گفتند: امیر ما را فرمان داده که یا تسلیم شوید و یا آماده نبرد باشید. عباس ماجرا را به برادر ابلاغ نمود. حضرت فرمود: به آنها بگو یک امشب را بما مهلت دهید که به نماز و تلاوت قرآن بپردازیم و فردا آماده‌ایم. عباس پیام برادر را به آنها رساند و آنها پذیرفتند. عباس آخرین کس از یاران امام بود که به شهادت رسید واین امر نشان دهنده کمال وفادارى وهمدردى با برادر میباشد، حتى برادران را پیش از خود به میدان فرستاد که خود آخرین کسى باشد که با برادرش امام حسین ودر کنار آن حضرت باشد.
در مقاتل آمده است که چون تشنگى بر امام واهل بیت (علیهم السلام) شدت یافت از برادر در خواست عزیمت به جنگ نمود لکن امام فرمود : تو پرچم دار من هستى ولى برو وبراى اهل بیت (علیهم السلام) آب بیاور ،عباس (علیه السلام) به طرف فرات حرکت نمود وچون سپاه به خوبى عباس را مىشناخت از ترس راه را برایش باز نمود وحضرت چون به آب رسید خواست آب بنوشد ولى بیاد تشنگى امام افتاد آب را ریخت و مشک را پر نموده واز راه نخلستان عازم خیمه ها گردید هر کس که به وى نزدیک مىشد کشته مىگشت تا اینکه بدست زید بن ورقاء وحکیم بن طفیل (با تفصیلى که در کتب مقاتل آمده) بشهادت رسید. نقل است که روزى امام سجاد (علیه السلام) به عبیداللّه بن عباس فرزند ابى الفضل نگاهى کرد واشک از چشمان مبارکش سرازیر گشت سپس فرمود: هیچ روزى سخت تر از روز احد بر پیغمبر نگذشت که عموئى مانند حمزه اسداللّه واسد رسوله از دست بداد وپس از آن روز موته که پسر عمش جعفر را از دست داد، اما روزى چون روز حسین نبود که سى هزار نفر او را محاصره نمودند وخود را مسلمان مى پنداشتند وهمه بکشتن او نزد خدا تقرب مىجستند در حالى که او آنها را بیاد خدا مىآورد وآنان را موعظه مىنمود ولى سودى نبخشید وسرانجام او را مظلوم کشتند. سپس فرمود: خدا رحمت کند عمویم عباس را که دینش را بر جانش برگزید وآزمایشى شگفت بداد وخویشتن را فداى برادر ساخت تا اینکه دستهایش قطع شد وخداوند بجاى آن، دو بال به وى کرامت نمود که در بهشت با ملائکه پرواز میکند مانند جعفر، وعباس را نزد خدا مقامى است که همه شهدا بر آن رشک برند.

شهادت:

روز دهم محرم سال 61 هجرى یه شهادت رسید وهنگام شهادت سى و چهار سال از عمر شریفش مىگذشت






          
جمعه 87 دی 20 :: 10:37 صبح

مراسم دیشب ساعت 21:15 آغاز شد و در ابتدا زیارت عاشورا توسط آقایان اسماعیل شاهی و امیر حسین سحرخیز خوانده شد .

بعد از خواندن زیارت ، از ساعت 22 آماده سینه زنی شدیم . حدود ساعت 22:25 بود که آقای محبی آمدند  و با خود پرچم گنبد حضرت امام حسین ( علیه السلام ) را به مجلس ما آوردند .

با آمدن پرچم حال و هوای هیئت ، حال و هوای کربلایی شد و بچه هایی که حضور داشتند توفیق سینه زدن زیر پرچم سرخ گنبد آقا امام حسین ( علیه السلام ) را پیدا کرده بودند .

بعد از اتمام سینه زنی آقای محبی از چگونگی رسیدن این پرچم به دست ما ، توضیحاتی را بیان نمودند و با توجه به اتفاقات روز گذشته ، ما آمدن این پرچم در هیئتمان را نشانه بزرگی از توجه حضرت به جمع ما و هیئت نوپایمان می دانیم .

در کل مراسم دیشب به خاطر اتفاقات جالبی که در آن افتاد ، یکی از بیاد ماندنی ترین شب های بیت الشهداء خواهد بود .

مراسم در ساعت 23 به پایان رسید .

حاضرین آقایان : مصطفی محبی نوری ، حسین جلالی ، اسماعیل شاهی ، امیر حسین سحرخیز ، رامین احمدی ، حسام ندایی ، محمد کریمی ، علی صالحی ، میلاد و وحید اطهری پور .






          
دوشنبه 87 دی 16 :: 7:41 صبح

نام و نام خانوادگی : سید محمد حسین زاهد شکرآبی

تاریخ تولد : 15 / 10 / 1366

محل تولد : تهران ( بیمارستان نجمیه )

تحصیلات : دانشجوی کاردانی پیوسته رشته گرافیک تهران .

رنگ مورد علاقه : آبی

غذای مورد علاقه : قرمه سبزی

الگو در فوتبال : آقای مصطفی محبی نوری

تیم مورد علاقه : استقلال ، چلسی

پست مورد علاقه : هر جایی که مربی تیم تشخیص دهد .

هدف از حضور در تیم : دور هم بودن با دوستان خوبم و لذت بردن از لحظاتی که با آنها هستم .

نصیحتی برای بچه ها داری : کسی که خود نیاز به نصیحت شدن دارد ، نمی تواند کسی را نصیحت کند .

نظرت درباره تمرینات و جلسات هفتگی : چون بچه ها زیاد هستند بهتر است تمرینات در چمن برگزار شود و در مورد جلسات هم فقط اگر برنامه ای باشد که بچه ها به مدت کوتاهی در مورد چیزی تحقیق و برای دوستانشان صحبت کنند خیلی عالی می شود .

دوست داری اردو کجا بریم : شمال .

دوست عزیز آقای سید محمد حسین زاهد

بهترین خاطره ای که از تیم داری چیست : مشهد امسال بالای کوهسنگی و خواندن زیارت عاشورا و شام .

مرد کیست : حضرت علی (علیه السلام) .

از آرزوهایت برای ما بگو : یک روزی طوری رفتار کنم که امام زمان (عج) راضی باشند و بتوانم جمال زیبای ایشان را ببینم .

صحبت پایانی : تا برنامه بعد شما را به خدا می سپارم .

 

 






          
یکشنبه 87 دی 15 :: 7:54 عصر

از غزّه نوای "هَل مِن ناصر یَنصُرُنی" به گوش می رسد

در ماه محرّم الحرام سال  1430 ، ما در کدامین سپاهیم؟ حسینیان، یزیدیان یا نظاره گران .

 

 

اُذِنَ لِلّذینَ یُقاتلونَ بأنّهُم ظُلِموا وَ إنّ اللهَ عَلی نَصرِهِم لَقَدیرُ

الّذینَ اُخرجوا مِن دیارهِم بغَیر حَق ٍ إلّا أن یَقُولُوا رَبُّنا اللهُ وَ لَو لا دَفعُ اللهِ النّاسَ بَعضَهم ببَعض ٍ لَهُدِّمَت صَوامِعُ وَ بیَعٌ وَ صَلواتٌ وَ مَساجدُ یُذکَرُ فیها اسمُ اللهِ کَثیراً وَ لَیَنصُرَنّ اللهُ مَن یَنصُرُهُ انّ اللهَ لَقویُّ عزیزٌ

به کسانی که جنگ بر آنان تحمیل گردیده، اجازهء جهاد داده شده است. چرا که مورد ستم قرار گرفته اندو خدا بر یاری آنها تواناست.

همانا که از خانه و شهر خود به ناحق رانده شده اند، جز اینکه می گفتند: " پروردگار ما، خدای یکتاست" و اگر خداوند بعضی مردم را به وسیلهء بعضی دیگر دفع نکند دیرها و صومعه ها و معابد یهود و نصاری و مساجدی که نام خدا در آنها بسیار بُرده می شود، ویران می گردد و خداوند کسانی را که یاری او کنند( و از آئینش دفاع نمایند) یاری می کند، خداوند قوی و شکست ناپذیر است.

آیات 39و40 سورهء حج

 






          
یکشنبه 87 دی 15 :: 2:15 عصر

روز جمعه ساعت 8:30 به سمت ورزشگاه آزادی حرکت کردیم و ساعت 9 به سالن دوازده هزار نفری رسیدیم .

حدود 25 دقیقه انجام حرکات کششی و نرمشی و دو استقامت به طول انجامید .

سپس به تیم های زیر تقسیم شدیم :

تیم سفید آقایان : مصطفی محبی نوری ، اسماعیل شاهی ، حامد حسن زاده ، پوریا صدری ، محمدرضا رضوانی .

تیم قرمز آقایان : امیر حسین سحرخیز ، دانیال مرادی ، حسام ندایی ، هاشم (دوست حامد) ، دارا زیبایی .

تیم رنگی آقایان : سید محمد حسین زاهد ، داوود قاسمی ، امیر حیدری ، امید توکلی ، محمدرضا مقیمی .

در کل 24 بازی انجام شد که تیم سفید 10 بار ، تیم قرمز و رنگی هر کدام 7 بار ، مقابل حریفان به پیروزی رسیدند .

حسام ندایی برترین بازیکن تمرین

آقای حسام ندایی با انجام یک بازی منطقی و زیبا ، به عنوان بهترین بازیکن تمرین انتخاب شد .

گلهای این بازیها را آقایان :

مصطفی محبی نوری 7 گل ، سید محمد حسین زاهد و امیر حسین سحرخیز و امیر حیدری هر کدام 3 گل ، دانیال مرادی و محمدرضا رضوانی هرکدام 2 گل ، حامد حسن زاده و حسام ندایی هر کدام یک گل ، وارد دروازه ها کردند .

در ضمن آقایان علی صالحی ، امیر حسین باروتی ، محمد انصاری و وحید اطهری پور از روی نیمکت نظاره گر تمرین بچه ها بودند .

تمرین در ساعت 11 به پایان رسید .

حاضرین : 19 نفر .

 

 

 






          
شنبه 87 دی 14 :: 5:33 عصر

مراسم در ساعت 18 آغاز شد و آقا یاشار مباحثی از جمله تاریخچه تشکیل فرقه بهائیت ، بزرگان این فرقه ، برخی احکام و عقایدشان ، نحوه زندگیشان ، چگونگی دینداری و اوضاع کنونی آنها ، را برای ما مطرح و به طور کامل توضیح دادند .

همچنین مطالب کوتاهی در مورد وضعیت زندگی این فرقه و مسلمانان در آمریکا در اختیار ما قرار دادند .

این جلسه که به علت جذابیت موضوع و بحث خیلی زود گذشت ، حدود 2 ساعت به طول انجامید و به عقیده بیشتر بچه ها جلسه بسیار پربار و علمی بود .

جلسه در ساعت 20:15 به پایان رسید .

حاضرین آقایان : مصطفی محبی نوری ، یاشار صفارزاده ، حامد حسن زاده ، امیر حسین سحرخیز ، اسماعیل شاهی ، امیر حسین احمدی ، میلاد رحیمی ، علی صالحی ، امیر حسین باروتی ، محمد کریمی ، محمد انصاری ، هاشم (دوست حامد) ، حسین کشاورز ، میلاد و وحید اطهری پور .






          
شنبه 87 دی 14 :: 5:0 عصر

به استحضار دوستان عزیز در تیم فوتبال شهدای پیامبر می رساند جلسه ویژه ای در روز پنج شنبه  مورخ 12 / 10 / 87  ، ساعت 18 در بیت الشهدا برگزار خواهد شد .

موضوع جلسه آشنایی با فرقه بهائیت و اوضاع سیاسی و اجتماعی آمریکا ، است .

سخنران این جلسه آقای یاشار صفارزاده (  از ایرانیان مقیم آمریکا و محقق دینی و سیاسی ) می باشند .






          
چهارشنبه 87 دی 11 :: 11:30 عصر
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >   
آمار
  • بازدید امروز: 35
  • بازدید دیروز: 87
  • کل بازدیدها: 286136
همراهان

ابزار وبلاگ