سفارش تبلیغ
صبا ویژن
جشن سالگرد تاسیس تیم : 5 شنبه ، 4 تیرماه ، باغ دایی ، حرکت ساعت 18 از منزل آقای محبی
گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من
درباره


تیم فوتبال شهدای پیامبر در تیرماه 1381 تأسیس گردید. رسالت این وبلاگ انعکاس اخبار تیم محبوبمان است.
دیکشنری

 متن از حاج آقا شمس

کتب علیه السلام ابلغ شیعتی انّ زیارتی تعدل عندالله عزوجل الف حجّة فقلت لابی جعفرعلیه السلام الف حجّة؟ قال ای والله و الف الف حجّة لمن زاره عارفا بحقه( مستدرک الوسائل/ج10/ص359 /ح2)؛ امام رضا علیه السلام به یکی از دوستانش نوشت به دیگردوستان و علاقمندان ما بگو: ثواب زیارت قبر من معادل با یک هزار حج است راوی گوید: به امام جواد علیه السلام عرض کردم هزار حج ثواب زیارت پدرت می باشد؟ فرمود بلی هرکه پدرم را با معرفت در حقش زیارت کند ثواب زیارتش هزار هزار( یک ملیون) حج می باشد.

پس از صرف صبحانه محمد کریمی را دیدم که مشغول نظافت اتاق است و چه با دقت محل صرف صبحانه را تمیز می کرد.

بچه ها برای ساعت یازده لحظه شماری می کردند . دلم می خواست بچه ها را جمع کنم و مثل سال های نوجوانی خودم این شعر را باهم زمزمه کنیم و سپس به زیارت برویم

یه جهان نور خدای ازلی ادرکنی

ای جگر گوشه زهرا و علی ادرکنی

تو غریب الغربایی تو معین الضعفایی

تو رضایی تو رضایی

جان زهرا نظری برگدایان گذری...

همینکه واردصحن با صفای جامع رضوی شدیم بچه ها به دنبال اذن دخول می گشتند, اما مثل همیشه تابلوی اذن دخول جلوی درب ورودی نبود , به دنبال تابلو گشتیم که متوجه شدیم کمی جلوتر کنار حوض ها تابلوی اذن دخول را گذاشتند, آقا مصطفی داشتند برنامه ریزی می کردند: که برویم زیارت سپس نماز ظهر و عصر و محل قرار بازگشت را تعیین می کردند که متوجه شدیم روز جمعه است و در حرم نماز جمعه برپاست.

بنابراین تصمیم براین شدنماز جمعه مشهد را هم شرکت کنیم

به اتفاق سید زاهد و دانا زیبایی به گوشه ای نزدیک ضریح زیبا و دلربای امام رضا علیه السلام رفتیم و برای این که به نماز جمعه هم برسیم و از فیض آن محروم نشویم زیارت را مختصر کردیم و از سید زاهد خواستم تا باآن صدای دل نشین خود زیارت مخصوص امام هشتم را بخواند, ما هم با ایشان زمزمه کردیم

کمی جلو تر که رفتیم متوجه شدیم اطراف ضریح مثل سال های قبل خیلی شلوغ نیست, به همین خاطر دوستان وسط زیارت تصمیم گرفتند اول بهره ای از ضریح بگیرند و برگردند , کمی منتظر ماندم بچه ها پس از بغل کردن و بوسیدن ضریح برگشتند و زیارت بالا سر را هم خواندیم و پس از خواندن نماز بالاسر به سمت محل برگزاری نماز جمعه برگزار می شد رفتیم .

حضرت آیت الله علم الهدی امام جمعه مشهد مشغول ایراد خطبه های نماز بودند

اواخر خطبه اول نماز بود...

بالاخره نماز را خواندیم و به اتفاق دوستان به محل اسکان بازگشتیم تا نهار را صرف کنیم مسئولان تهیه نهار که نامشان را قبلا بردیم زحمت کشیده خورشت سبزی پرچربی را تهیه دیده بودند هرکدام از دوستان که می نشستند می گفتند اسم این غذا چیه؟ وقتی می گفتیم قرمه سبزی است باور نمی کردند.

هنوز از نان سنگک هایی که سید زاهد برای صبحانه تهیه کرده بود باقی مانده بود برای بچه هایی که با یک پرس غذا سیر نمی شدند آوردند.

پس از صرف نهارقرار شد استراحت مختصر ی داشته باشیم تا با قوت و انرژی بیشتری برای نماز مغرب و عشا و زیارت شبانه آماده شویم .

آخر قرارمان براین شد که همه نمازها را در میعادگاه عشق یعنی حرم رضوی بخوانیم.

خب عده ای از جمله بنده , راهی استراحت شدیم, ولی بعضی بچه ها ترجیح دادند پس از پخش اخبار ساعت 2 پای تماشای بازی پرسپولیس و ملوان انزلی بنشینند , البته به قول آقا مصطفی بزرگتر ها فوتبال را تماشا کردند ولی آن ها که کوچکتر بودند پای کارتون فوتبالیست ها نشستند

بنده هم پس از کمی استراحت به کمک دانا زیبایی و حاج مهدی راوری شتافته و متن آماده شده گزارش روز نخست سفر را با لپ تاپ آقا مصطفی تایپ کردم.

بچه ها کم کم داشتند برای رفتن به میعاد گاه عاشقان, حرم خود را آماده می کردند...

آقا مصطفی هم متن را تحویل گرفته رفتند اینترنتی پیدا کنند و متن را روی وبلاگ ارسال کنند.

بعضی بچه ها هم سرگرم بازی با مرغ مینای صاحب مسافرخانه در دفتر خود داشتند , شدند

ولی خداییش خیلی قشنگ ادا درمی آورد و جمله سلام حاجی را خیلی خوشکل می گفت

گاهی هم می گفت : به چپ , گاهی صدای دزدگیر اتومبیل , گاهی هم صدای گربه وسگ در می آورد.

خداوکیلی سرگرمی ایجاد کرده بود.

ساعت 5 بعداز ظهر بود که به سمت حرم راه افتادیم بنده و دانا زیارت مختصری خواندیم بچه ها هم هرکدام برای زیارت راهی شدند , نماز را در صحن گوهرشاد خواندیم و دوباره به سمت ضریح برگشتیم

با بقیه بچه ها پس از نماز به محل اقامت برگشتیم تا این که خودمان را برای رفتن به کوهسنگی محیا کنیم.

همه ساله خاطرات خوبی از مقبره شهدای گمنام کوهسنگی در ذهنمان می ماند.

این بار هم خودمان را به بالای تپه رساندیم و پس از قرائت فاتحه برمزار شهدای گمنام دور هم جمع شدیم و زیارت عاشورایی با صدای زیبا و دلنشین آقا اسماعیل شاهی و سید زاهد خواندیم, البته این بخش از برنامه برای بنده خاطرات خوبی را زنده می کند, لذا فرصت کنم برای بچه ها از خاطرات جبهه نقل می کنم.

پس از قرائت زیارت عاشورا و مداحی این دوعزیز , حاج آقای مهدی راوری دعا کردند و به پایین تپه بازگشتیم , در آغاز قرار بود شام را در همان پیتزا فروشی بخوریم ولی فضا و جو حاکم برآن به گونه ای بود که ترجیح دادیم پیتزا ها را به محل اقامت و مسافرخانه ببریم و آنجا میل کنیم , قطعا با جمع با صفای بچه های تیم پیتزا هم حسابی چسبید.

بعد از شام با بچه ها قرار گذاشتیم نیمه شب که خلوت تر به نظر می رسید برای زیارت و دیدار یار به حرم برویم.

 

 






          
یکشنبه 88 اسفند 23 :: 6:53 صبح

آمار
  • بازدید امروز: 50
  • بازدید دیروز: 26
  • کل بازدیدها: 280170
همراهان

ابزار وبلاگ