دلم این روزها آروم و قرار نداره ...
دمی تو کوچه های مدینه، دمی کنار درب نیم سوخته و دمی کنار چاه نخلستان ...انگار منتظر کسیه؛
چقدر غم انگیزه، آری منتظر غم فاطمه است و فاطمیه آمد و من در سیلاب اشک علی علیه السلام هر روز غرق ماتم میشوم ...
حرفی برای گفتن ندارم ...
فقط از خدا می خواهم؛
یا اشکی شوم که از چشم علی می ریزد
و یا با گریه هایم زانوان لرزان مهدی فاطمه (علیهم السلام) را آرام کنم ...
یا فاطمه سلام الله علیها در غم تو با تو عهد می بندم که با گناه، پشت درب خانه مهدیت آتش روشن نکنم ...
مرا دریاب به حرمت قلب شکسته علی علیه السلام
دستم را بگیر مادر