به خدا من تيم و دوست دارم

به خدا من گناه و دوست ندارم

اگه سر زده از دستم در رفته

خدايا دلم شور مي زنه اول شايد براي خودمه نكنه از تيم جدام كنن

خدايا چرا انقده عشق تيم و تو دلم ريختي دلم شور مي زنه امشب

تمرين آخري كه آقا مصطفي اومد توي زمين ياد تمرينات گذشته ياد قصه ي بچه ها بود

از اون شبي كه آقا مصطفي تيم و تعطيل كرده ، زندوني شده روح من در اين تيم ، خدايا شد شب رهايي من ، مي روم ، مي روند بچه ها به سوي گناه

اي خدا تو مهربوني درده بندت و مي دوني

هر چي ام آلوده باشه مهمون و نمي سوزوني

از چشماي من بارون رحمتي ببار

مهمون تو ام جان علي به روم نيار

بشنو آواي دلم مي گم علي مولا

با تپش هاي دلم مي گم علي مولا